پشت چراغ قرمز

پشت چراغ قرمز

پسرکی با چشمان معصوم و دستانی کوچک گفت :

چسب زخم نمی خواهید ؟

پنچ تا ، صد تومن ،

آهی کشیدم و با خود گفتم :

تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم ،

نه زخم های من خوب می شود نه زخم های تو ...
#حسین_پناهی
#deep_feeling
دیدگاه ها (۴)

خورشید جاودانه می درخشد بر مدار خویش ماییم که پا جای پای خود...

اعترافمن زنگی را دوست دارمولی از زندگی دوباره می ترسم!دین را...

پزشکان اصطلاحاتی دارندکه ما نمی فهمیمما دردهای داریم که آنها...

میزی برای کارکاری برای تختتختی برای خوابخوابی برای جانجانی ب...

وقتی قرار است بروی، دل دل نکن …منتظر نمانهیچ اتفاقی ماندگارت...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط