اعتراف

اعتراف
من زنگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم


ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم


ولی از زن ها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!


من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم

ولی از روزگار می ترسم!

#حسین_پناهی
#deep_feeling
دیدگاه ها (۱)

#deep_feeling

امروزذهنم پر است،از یک مادیان و کره اشفردا،برایت شعری عاشقان...

خورشید جاودانه می درخشد بر مدار خویش ماییم که پا جای پای خود...

پشت چراغ قرمزپسرکی با چشمان معصوم و دستانی کوچک گفت :چسب زخ...

تو میایی واسه مابه اسم دوست دارم و عاشقتمدر که سخت حساب می ...

#زنمادر نبودتمام سالها مادرانه بافته بودمادرانه ساخته بودتما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط