سناریوی طنز چند پارتی جومونگ پارت

سناریوی طنز چند پارتی جومونگ پارت ۱
از زبان جومونگ
همه چی در قصر گوگوریو عالی بود که یکهو تسو آمد
تسو:جامانگگگگگگ
جومونگ:برادر تسو...اینجا چه می‌کنی
بانو سوسانو:چی میخوای؟؟؟؟
تسو:من شمشیر آهنی می‌خوام
جومونگ:😑
بانو سویا:بفرمایید خروجی قصر گوگوریو از سمت چپ است
یوری:بعداً بیا
تسو:ساکت...جومونگ برو برام شمشیر آهنی بیار
موپالمو:شرورم،شمشیر ها را موسونگ خورد
جومونگ:موسونگگگگگگ
موسونگ:گرسنه بودم
تسو:جامانگگگگگگگگگگگگ
جومونگ:تسااااااااااااااااااااا
ناگهان یونگ‌پو وارد شد و تسو را هل داد(یونگ‌پو خنگ تشریف دارند)و تسو مستقیما پرت شد توی بغل جومونگ و باهم افتادند
تسو:یونگ پو می‌کشمت
یونگپو:تسو تو جومونگ را بغل کردی
تسو وقتی فهمید چی شده از خجالت سرخ شد
جومونگ:برادر تا به حال فکر نمی‌کردم یک همچین اتفاقی بیفتد
تسو:خدا لعنتت کنه یونگ پو
یونگپو:🤪😜
و تسو دنبال یونگ‌پو افتاد و کمربندشو درآورده بود که یونگ‌پو را ادب کنه و شلوارش هم گرفته بود تا نیوفته
اهالی قصر گوگوریو:😯
ادامه دارد.....




بچه ها نظرتون چیه؟؟
دیدگاه ها (۶)

سناریوی چند پارتی جومونگ پارت ۲از زبان جومونگاز بغل تسو غافل...

وقتی ناراحتی اینو ببین(مخصوصا برای مدارس)🤣🤣

خدایا چرا این آنقدر کیوته

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط