ما قول های زیادی به هم داده بودیم مثلا قول داده بودی چش

ما قول های زیادی به هم داده بودیم ، مثلا قول داده بودی چشم هایت برای من باشد و خنده هایت فقط دل من را به قنج بیاورد ، من گونه های نرمم را برای تو کنار بگذارم ، تو چالِ دیوانه کننده ات را برای من ، من صدایم را که زیر لب شجریان می خواند و تو صدای ظریفت که اسمم را ترانه می کند ، من شانه هایم را برای تو و تو غرق شدن در موهایت را برای من ، من بازوهایم را برای چرخاندنت زیر باران ، تو دست هایت را برای بازی کردن روی صورت من ، مثلا قول داده بودیم که طپش قلب تو شب ها لالایی من باشد و شمردن نفس های من بازی تو برای خواب رفتن ، قول داده بودی جمعه ها را دست به سیاه و سفید نزنی و من روز را برایت رنگین کمان کنم ، آوردن چای با من ، گذاشتن موسیقی و بلند خواندن کتاب با تو ، مثلا قول داده بودیم تو برای من باشی من برای تو ، من تو را تا آخر دنیا دوست داشته باشم و تو من را ، و من حالا نمی دانم که تو کجایی ، چه می کنی.

و ما آدم ها چقدر بد قولیم ....



#مسعود_ممیزالاشجار
دیدگاه ها (۵)

محبوبم...گاه بی دلیل می نویسم؛ روزنامه می خوانم و یا عکاسی م...

از وقتی که عاشق شدمفرصت بیشتری پیدا کردم برای این که پرواز ک...

چه دشوار است سر بر شانه ی ِ دیوار بگذارمبلرزد دستم از گریه، ...

از زلزله و عشق خبر کس ندهدآن لحظه خبر شوی که ویران شده ای #...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

منافع ملی و منافع جمعی یه مملکت 90 میلیونی در "" گروگان "" ی...

سلام ، گزارشگر افغانی که البته بویی از ادب نبرده بودی ! خیلی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط