بی صبرانه منتظرم
بی صبرانه منتظرم..
منتظر شکاری که فرصت زندگی بهش دادم..
بارها و بارها گردنش زیر دندونام بوده ولی ازش گذشتم..
اما اگه فرصت دوباره ای پیش بیاد زنده نمی مونه
میدرمش..
استخونای گردنشو با دندونام می شکنم..
خرخرشو جوری میدرم که خونش با فشار بریزه تو دهنم..
جنازه نیمه جونشو تو تاریکی دنبال خودم می کشم..
جوری که جنگل پر از صدای ضجه هاش بشه..
و تو تاریکی دور میشم..
فقط رد خون سرخش روی برف می مونه..
تا لاشخورها برن سراغش...
منتظر شکاری که فرصت زندگی بهش دادم..
بارها و بارها گردنش زیر دندونام بوده ولی ازش گذشتم..
اما اگه فرصت دوباره ای پیش بیاد زنده نمی مونه
میدرمش..
استخونای گردنشو با دندونام می شکنم..
خرخرشو جوری میدرم که خونش با فشار بریزه تو دهنم..
جنازه نیمه جونشو تو تاریکی دنبال خودم می کشم..
جوری که جنگل پر از صدای ضجه هاش بشه..
و تو تاریکی دور میشم..
فقط رد خون سرخش روی برف می مونه..
تا لاشخورها برن سراغش...
- ۶۶۰
- ۱۸ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط