روزی که مطمئن شدم دستتو زخم نمیکنی

روزی که مطمئن شدم دستتو زخم نمیکنی،
برات یه کاکتوس میخرم
که بزاریش جلو نور و بهش آب بدی که بزرگ بشه
و گل بده و تو هی از دیدنِ گلش خوشحال شی
و نیشت باز شه.
اون روز که برات کاکتوس خریدم
بهت میگم که کاکتوسا چقدر محکمن.
که یه مدت اگه بهشون آب ندی
و بهشون بی توجهی کنی هیچیشون نمیشه
و بازم هر روز که از خواب بیدار شی اونجان
و دارن بهت لبخند میزنن
و بهت میگم که اگه به کاکتوست بی توجهی کنی
بعد از روزا و هفته ها و ماهها که دووم آورده
و هیچی نگفته،
یه روز صبح از خواب بیدار میشی و میبینی
خشک شده...
خشکِ خشک!
تو اون روز ناراحت میشی،
گریه میکنی
و حتی شاید خودتو مقصر تمام بلاهایی
که سر کاکتوست اومده بدونی!
ولی ازون روز به بعد،
مهم نیس اگه هر روز بهش آب بدی،
مهم نیست که چقدر براش اشک بریزی...
حتی مهم نیس که بری آسمون و خورشیدوبراش بیاری پایین...
کاکتوست تموم شده.
خشک شده و مُرده!
به همین راحتی...
و بزار بهت بگم:
هیچی؛
مطلقا غم انگیز تر از نگاه کردن
به کاکتوسی که "خودت"
مسبب خشک شدنش بودی نیست...
و از الان بهت میگم!...
"آدما،مثل کاکتوسَن"

#سبا_جزایری
دیدگاه ها (۵)

من اما "دوست داشتنَت" را با خودم به گور نمیبرممیگذارمَش روی ...

آخ از دلگیری که مارا به آدم ها محتاج میکنداگر دلگیری نبودگوش...

‏خاطرات هم می‌توانند سیاه باشند و کُشنده‌تر از زَهر و فَرامو...

http://dl6.shirazsong.net/dl/music/97-08/Kooh%20-%20Shadmehr...

اگه ازم بپرسن مهم ترین چیزی که زندگی بهت یاد داده چیه؛میگم "...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط