p۲۰
p۲۰
ا.ت:م.میخوام
کوک:ب جیمین زنگ بزن
ا.ت:ر.راست میگی گوشیم گوشیم کو؟
کوک:اینجاست بیا
مکالمه
جیمی:الو ا.ت سلام خوبی
ا.ت:سلام مرسی
جیمی:خبرارو شنیدم خیلی ناراحت شدم العان میخوای چی کار کنی
ا.ت:میتونی بیای اینجا
جیمی:باشه لوکیشن بفرس
ا.ت:باشه خدافظ
پایان مکالمه
کوک:چی گفت
ا.ت:گفت میاد
کوک:خوبه
«فلش بک ب وقتی جیمین اومد»
جیمی:خب چی شده
ا.ت:من میخوام انتقام بگیرم.«سرد»
جیمی:خب چ جوری
ا.ت:نقشه من اینه..........................«سرد»
ا.ت:چطورع؟«سرد»
کوک /جیمین:خوبه
فردا
ویو کوک:از سرکار رفتم خونه صدای داد میومد سریع رفتم تو ا.ت داشت داد میزد و گریه میکرد سریع رفتم بغلش کردم
کوک:گریه نکن
ا.ت:م...م.من کشتمش «گریه و داد»
کوک:ا.ت ا.ت گفتم که انتقام میگیرم باشه آروم باش خب؟
ا.ت:ب...باشه انتقام میگیریم«گریه»
کوک:چرا از دستت خون میاد ......ا.تتت رگ دستتو زدی !
یه پارچه گرفتم دور مچ دستش پیچیدم و سریع سوار ماشینش کردمو بردمش بیمارستان
کوک:پرستارررررر پرستارررررر کسی اینجا نیست«داد»
.
.
.دکتر:سریع برانکارد و بیارید
پرستار:چشم
ویو کوک:بردنش اتاق عمل دستشو بخیه کردند و رفتیم خونه تو کل راه یه کلمه هم حرف نزدم بیرون رو نگاه میکرد و بیصدا اشک میریخت
کوک:ا.ت اینجوری نکن تو خودت نریز گفتم که انتقام میگیرم باشه؟
ا.ت:جونگ کوک چ جوری گریه نکنم هااا«داد»
)
ویو ا.ت:یهو از خواب بیدار شدم هوففف همش یه خواب بود
خوب رو عصابتون راه رفتم نه😂😂😂😂😂
ا.ت:م.میخوام
کوک:ب جیمین زنگ بزن
ا.ت:ر.راست میگی گوشیم گوشیم کو؟
کوک:اینجاست بیا
مکالمه
جیمی:الو ا.ت سلام خوبی
ا.ت:سلام مرسی
جیمی:خبرارو شنیدم خیلی ناراحت شدم العان میخوای چی کار کنی
ا.ت:میتونی بیای اینجا
جیمی:باشه لوکیشن بفرس
ا.ت:باشه خدافظ
پایان مکالمه
کوک:چی گفت
ا.ت:گفت میاد
کوک:خوبه
«فلش بک ب وقتی جیمین اومد»
جیمی:خب چی شده
ا.ت:من میخوام انتقام بگیرم.«سرد»
جیمی:خب چ جوری
ا.ت:نقشه من اینه..........................«سرد»
ا.ت:چطورع؟«سرد»
کوک /جیمین:خوبه
فردا
ویو کوک:از سرکار رفتم خونه صدای داد میومد سریع رفتم تو ا.ت داشت داد میزد و گریه میکرد سریع رفتم بغلش کردم
کوک:گریه نکن
ا.ت:م...م.من کشتمش «گریه و داد»
کوک:ا.ت ا.ت گفتم که انتقام میگیرم باشه آروم باش خب؟
ا.ت:ب...باشه انتقام میگیریم«گریه»
کوک:چرا از دستت خون میاد ......ا.تتت رگ دستتو زدی !
یه پارچه گرفتم دور مچ دستش پیچیدم و سریع سوار ماشینش کردمو بردمش بیمارستان
کوک:پرستارررررر پرستارررررر کسی اینجا نیست«داد»
.
.
.دکتر:سریع برانکارد و بیارید
پرستار:چشم
ویو کوک:بردنش اتاق عمل دستشو بخیه کردند و رفتیم خونه تو کل راه یه کلمه هم حرف نزدم بیرون رو نگاه میکرد و بیصدا اشک میریخت
کوک:ا.ت اینجوری نکن تو خودت نریز گفتم که انتقام میگیرم باشه؟
ا.ت:جونگ کوک چ جوری گریه نکنم هااا«داد»
)
ویو ا.ت:یهو از خواب بیدار شدم هوففف همش یه خواب بود
خوب رو عصابتون راه رفتم نه😂😂😂😂😂
۱۱.۳k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.