بوی عطری میرسد از دور میگویم تویی
بوی عطری میرسد از دور، میگویم تویی
قاصدک میرقصد و پُر شور، میگویم تویی
یک نسیمی میوزد بر گونههای خیس من
میرود پس پردههای تور، میگویم تویی
بغضهای کهنه را سر میکشم من بیت بیت
بوسهها میگیرم از انگور، میگویم تویی
باد میافتد به گندمزار، میلرزد دلم
چون پریشان گیسوانِ بور، میگویم تویی
نیمهشبها میکنم آغوش روی ماه باز
میشود سر تا به پایش نور، میگویم تویی
شعر میخوانم برای باغ سبز خانهام
شاخه شاخه میشود مسرور، میگویم تویی
این غزل میماند و شبهای مهتابی و من
شور میریزم در این سنتور، میگویم تویی
ارس آرامی
قاصدک میرقصد و پُر شور، میگویم تویی
یک نسیمی میوزد بر گونههای خیس من
میرود پس پردههای تور، میگویم تویی
بغضهای کهنه را سر میکشم من بیت بیت
بوسهها میگیرم از انگور، میگویم تویی
باد میافتد به گندمزار، میلرزد دلم
چون پریشان گیسوانِ بور، میگویم تویی
نیمهشبها میکنم آغوش روی ماه باز
میشود سر تا به پایش نور، میگویم تویی
شعر میخوانم برای باغ سبز خانهام
شاخه شاخه میشود مسرور، میگویم تویی
این غزل میماند و شبهای مهتابی و من
شور میریزم در این سنتور، میگویم تویی
ارس آرامی
- ۳۹۰
- ۰۸ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط