رمان رز زخمی
رمان رز زخمی🍷
پارت ۲۲
یک بار دیگه گوشیم رو نگاه کردم که همون ناشناسه گفته بود :
(به این ادرس بیا تا ساعت ۴بعد از ظهر وقت داری) نگاه به ساعت کردم. دیدم ساعت ۲رو نشون میده و لکیشنیم که فرستاده بود حدود ۲ساعتی طول میکشید کللً بیرون از شهر بود. منم گفتم دیگه راه بیوفتم تا دیر نرسم سر اون هر*زه کوچولو بره بالای دار. لباسام رو عوض کردم و رفتم پایین سوار ماشین شدم و به سمت لوکیشنی که فرستاده بود حرکت کردم فقط موندم چرا بیرون از شهر هست اصلاًمن در رو فقل کرده بودم چطوری درو باز کردن یا دیانا اومده بیرون اصلاً چرا سوار ماشین شده. به چه بهونه ای اعطماد کرده.
کلی سوال توی ذهنم بود که فقط با پیدا کردن دیانا به جوابشون میرسیدم.
یگم دلم شور میزد به خواطرکاری که میخواستم بکنم. اینکه بهشون پول ندم کاره آسونی نبود اصلاٰ شاید سر خودم بلایی بیارن؟!
ولی نه جرعت اینو ندارن.
چرا الان دارم برای جون یه کلفت تلاش میکنم.؟.... ولی خب نمیخوامم پول بدم!
ولی همین که دارم میرم و جونم رو به خطر میندازم ریسک بزرگیه.
شاید.. شاید به خواطر اینکه دست من امانته. آره همینه بخواطر اینکه دست من امانته.
با این افکارم خودم رو رازی کردم و به سمت لوکیشن حرکت میکردم.
پارت ۲۲
یک بار دیگه گوشیم رو نگاه کردم که همون ناشناسه گفته بود :
(به این ادرس بیا تا ساعت ۴بعد از ظهر وقت داری) نگاه به ساعت کردم. دیدم ساعت ۲رو نشون میده و لکیشنیم که فرستاده بود حدود ۲ساعتی طول میکشید کللً بیرون از شهر بود. منم گفتم دیگه راه بیوفتم تا دیر نرسم سر اون هر*زه کوچولو بره بالای دار. لباسام رو عوض کردم و رفتم پایین سوار ماشین شدم و به سمت لوکیشنی که فرستاده بود حرکت کردم فقط موندم چرا بیرون از شهر هست اصلاًمن در رو فقل کرده بودم چطوری درو باز کردن یا دیانا اومده بیرون اصلاً چرا سوار ماشین شده. به چه بهونه ای اعطماد کرده.
کلی سوال توی ذهنم بود که فقط با پیدا کردن دیانا به جوابشون میرسیدم.
یگم دلم شور میزد به خواطرکاری که میخواستم بکنم. اینکه بهشون پول ندم کاره آسونی نبود اصلاٰ شاید سر خودم بلایی بیارن؟!
ولی نه جرعت اینو ندارن.
چرا الان دارم برای جون یه کلفت تلاش میکنم.؟.... ولی خب نمیخوامم پول بدم!
ولی همین که دارم میرم و جونم رو به خطر میندازم ریسک بزرگیه.
شاید.. شاید به خواطر اینکه دست من امانته. آره همینه بخواطر اینکه دست من امانته.
با این افکارم خودم رو رازی کردم و به سمت لوکیشن حرکت میکردم.
- ۴.۱k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط