بد باش وی ماله من باش ᴾᵃʳᵗ 8
بد باش وی ماله من باش ᴾᵃʳᵗ 8
کوک : اینو کی کشیده ؟؟
_ ایشون 👈👈👈اشاره به سویون
¢ خیلی باحال کشیدیش .
☺☺😳😳😳 +
خلاصه داشتیم حرف می زدیم که گوشیم زنگ خورد (چرا موقع حرف زدن گوشیمون زنگ می خورهههه 😐😐😐🔪🔪)
+ ببخشید باید جواب بدم .
¢ باش ، برو .
بدو رفتم جواب دادم .
+ الو سلام .
~ سلام می هی کجایی بودی بیشعوره نفهم بیشعور
+ بیشعور و دوباره گفتی ~ ☺🔪🔪🔪😡👌
~ کدوم جهنم پره ای بودی ؟؟ (تا اونجایی که یادم کیاد جهنم دره بود که😂😐😐)
+ اصن پیش دوس پسرم بودم . ~ هیننن ؟؟بگو همشو یگو جا اَم ننداز😐😐🔪
+ باشه و رفتم رو تاب بشینم که سرتا پامو دیدم از خودم نا امید شدم 😐😐😐
بالاخره نشستم و شروع کردم : دیشب یونگی خیلی مست شده بود . همه ماجرارو به می هی گفتم و نشستم تا جواب بده .
~ دخمللل.....عجب ماجرایی کاشکی منم یه پسر خوب و جنتلمن مثه تو پیدا کنم . + 😂😂😂
ویو یونگی رفتم کنار پنجره و نکاهش کردم خیلی منحصر به فرده . وقتی باد موهاشو تو دستاش تکون می داد خیلی جذاب می شد و اون لبای بانمکش که با هر خندش صورتشو کامل تر می کرد (پسرم باز به لب بچه مردم کار داری😐😐😢)
یه لحظه قلبم داشت دیوانه وار می تپید .
ویو می هی : ~ خبدسویون خوجملم بیا بیرون حدود یک ساعت دیگه که کار مهمی باهات دارم .
+ باش ، ولی بزار اول به یونگی بگم ، خیلی محتاطه . ~ باش ، فقط بدوو💋
و قطع کردم و رفتم تو .
+ بخشید صداش تا اینجا می اومد .
ته : عیبی نداره . نامی : خب پسرا زود پاشید بریم یه نقشه جدید دارم . هیونگ بعدا برات می گم .
_ باش .
¢ بای زن داداش .
😖😖😐😐💜 +خودافظ همگی
همه رفتن .
+ یونگی ؟؟
_ بله ؟؟
+ من می خوام با می هی برم بیرون .
_ نه نگرانت می شم . + تولوقودااا.....مواظبم(به طور کیوت💜🥺💜🥺)
_ باش ولی هم مواظب باش و لباس مناسب بپوش .
+ باشهههه......بغلش کردم و یه بوسه رو لبش گذاشتم و بدو رفتم تو اتاقم .
_ یهویی یه لبخند رو لبم اومد . مامان جونم بالاخره یکی مثه خودت و پیدا کردم که عاشقش شدم . باورت میشه ؟؟؟ منی که بعد از هق....بعد از رفتن شما تنها و سرد شدم . ازت ممنونم .
و رفتم تو اتاقم .
ویو سویون : همین لباس خوبه ، هم کیوته .
پوشیدم و در زدم .
ویو یونگی : داشتم کتاب می خوندم که در زده شد .
_ بیا تو .
سویون : رفتم تو . + چطور شدمم ؟؟؟
یونگی : محوششدم . _ خیلی خوشگل و کیوت شدی . مرسی که حرف گوش دادی . و بلند شدم و بغلش کردم .
_ بیبی ؟؟
+ بله ؟؟
_ همیشه این عطرو بزن .
+ چشم پیشی جون ، امر دیگه ای نیست .
_ نه . 💋☺☺💜💜💜💜
________________________________
ᵀᵒ ᵇᵉ ᶜᵒᵘⁿᵗᵉᵈ.......😂😂💜💜💜☺💋ادامه دارد
لایک کن دیگه .
دستم شکست 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺بد باش وی ماله من باش ᴾᵃʳᵗ 8
کوک : اینو کی کشیده ؟؟
_ ایشون 👈👈👈اشاره به سویون
¢ خیلی باحال کشیدیش .
☺☺😳😳😳 +
خلاصه داشتیم حرف می زدیم که گوشیم زنگ خورد (چرا موقع حرف زدن گوشیمون زنگ می خورهههه 😐😐😐🔪🔪)
+ ببخشید باید جواب بدم .
¢ باش ، برو .
بدو رفتم جواب دادم .
+ الو سلام .
~ سلام می هی کجایی بودی بیشعوره نفهم بیشعور
+ بیشعور و دوباره گفتی ~ ☺🔪🔪🔪😡👌
~ کدوم جهنم پره ای بودی ؟؟ (تا اونجایی که یادم کیاد جهنم دره بود که😂😐😐)
+ اصن پیش دوس پسرم بودم . ~ هیننن ؟؟بگو همشو یگو جا اَم ننداز😐😐🔪
+ باشه و رفتم رو تاب بشینم که سرتا پامو دیدم از خودم نا امید شدم 😐😐😐
بالاخره نشستم و شروع کردم : دیشب یونگی خیلی مست شده بود . همه ماجرارو به می هی گفتم و نشستم تا جواب بده .
~ دخمللل.....عجب ماجرایی کاشکی منم یه پسر خوب و جنتلمن مثه تو پیدا کنم . + 😂😂😂
ویو یونگی رفتم کنار پنجره و نکاهش کردم خیلی منحصر به فرده . وقتی باد موهاشو تو دستاش تکون می داد خیلی جذاب می شد و اون لبای بانمکش که با هر خندش صورتشو کامل تر می کرد (پسرم باز به لب بچه مردم کار داری😐😐😢)
یه لحظه قلبم داشت دیوانه وار می تپید .
ویو می هی : ~ خبدسویون خوجملم بیا بیرون حدود یک ساعت دیگه که کار مهمی باهات دارم .
+ باش ، ولی بزار اول به یونگی بگم ، خیلی محتاطه . ~ باش ، فقط بدوو💋
و قطع کردم و رفتم تو .
+ بخشید صداش تا اینجا می اومد .
ته : عیبی نداره . نامی : خب پسرا زود پاشید بریم یه نقشه جدید دارم . هیونگ بعدا برات می گم .
_ باش .
¢ بای زن داداش .
😖😖😐😐💜 +خودافظ همگی
همه رفتن .
+ یونگی ؟؟
_ بله ؟؟
+ من می خوام با می هی برم بیرون .
_ نه نگرانت می شم . + تولوقودااا.....مواظبم(به طور کیوت💜🥺💜🥺)
_ باش ولی هم مواظب باش و لباس مناسب بپوش .
+ باشهههه......بغلش کردم و یه بوسه رو لبش گذاشتم و بدو رفتم تو اتاقم .
_ یهویی یه لبخند رو لبم اومد . مامان جونم بالاخره یکی مثه خودت و پیدا کردم که عاشقش شدم . باورت میشه ؟؟؟ منی که بعد از هق....بعد از رفتن شما تنها و سرد شدم . ازت ممنونم .
و رفتم تو اتاقم .
ویو سویون : همین لباس خوبه ، هم کیوته .
پوشیدم و در زدم .
ویو یونگی : داشتم کتاب می خوندم که در زده شد .
_ بیا تو .
سویون : رفتم تو . + چطور شدمم ؟؟؟
یونگی : محوششدم . _ خیلی خوشگل و کیوت شدی . مرسی که حرف گوش دادی . و بلند شدم و بغلش کردم .
_ بیبی ؟؟
+ بله ؟؟
_ همیشه این عطرو بزن .
+ چشم پیشی جون ، امر دیگه ای نیست .
_ نه . 💋☺☺💜💜💜💜
________________________________
ᵀᵒ ᵇᵉ ᶜᵒᵘⁿᵗᵉᵈ.......😂😂💜💜💜☺💋ادامه دارد
لایک کن دیگه .
دستم شکست 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺بد باش وی ماله من باش ᴾᵃʳᵗ 8
۴.۶k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.