دوست دارم برایات چای بریزم

‍ ‍
دوست دارم برای‌ات چای بریزم،
قوری سنگین را بلند کنم و
آرام سرش را پایین بیاورم
تا جوهر خوش‌عطرش در فنجان چینیِ تو
بخار کند.
یا وقت‌هایی که این‌جا نیستی،
یا سرِ کاری
دوست دارم به دستانِ کاسه شده‌ات
فکر کنم که جرعه‌ای می‌نوشی
جرعه‌ای با نیم‌خندِ رنگ‌پریده‌ی لبان‌ات
دوست دارم بپرسم: با شیر یا شکر؟
و جواب هایی که نمی‌دانم هنوز.
چرا که همان لحظه وجودت را در
چشمان‌ات می‌بینم و
همه‌چیز از یادم می‌رود.

جَسمین، گان پادِر، اسام، اِرل گِرِی، سِیلان
من نام تمام چای‌ها را دوست دارم
می‌پرسم تو چه دوست داری؟
اما برای تو فرقی نمی‌کند
هروقت هم که باشد فرقی نمی‌کند

هم‌چون زنانی که در سراشیب‌های
کوه وویی،شیرین‌ترین برگ‌ها را
برداشت می‌کنند
من عاشق توام، عاشق‌ات شده‌ام
و برای‌ات چای می‌ریزم . . .
کارول_آن_دافی
#
#زیبا
دیدگاه ها (۹)

خواب پاییزی من، صدای خش خش برگها، چه عاشقانه است درد دل برگه...

با دست‌های لرزانش برایم چای می‌ریزدچه عطر و مزه‌ی دل انگیزی ...

‌‌پاڪ نویس نمې‌تواڹ ڪردخـــاطــــره‌ها را ...!خــــوش بنـویـ...

چه کسی گفته پاییز دلگیر است؟اصلا انگ دلگیری به پاییز نمیچسبد...

سناریو وقتی ازشون متنفری و اونا تو رو عاشق خودشون میکنن 😍نام...

عزیزدلم! دلگیر نباش... آدم ها مختلف اند. هرکدام سبک خودشان ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط