part 28

یوری = جدا....او خوش بگذره ...
هان = واستا ببینم ...یعنی چی بهتون خوش بگذره مگه تو نمیای ..
یوری = ام ...ن...نه
جونگین = //میدوعه سمت یوری و دستاشو میگیره با حالت ملتمسانه ای میگه // نه ...نه خواهش میکنم تو هم بیا ... بدون تو اصلا خوش نمیگذره ...
یوری = //سرشو میندازه پایین//
هیون = //میاد جونگینو میزنه کنار و دستای خودشو جایگزین دست های جونگین میکنه و یکی از دست هاتو میگیره و دست ازادشو میزاره زیر چونت و سرتو بلند میکنه تا بهش نگاه کنی ...// منو ببین ...برامون دلیل بیارکه چرا نباید بیای ...
یوری = من ...خانوادم اجازه نمیدن ...
فیلیکس = ما ازشون اجازه میگیریم ...
یوری = قبول نمیکنن ...
هان = یوری //با نیشخند نگاهش میکنه //
یوری = هی هی .. صلا فکرشم نکن ...
هان = من میتونم به عنوان دوست پسرت مراقبت بشم ...
یوری = نه ...نه فکرشم نکن ...
جونگین = بابا یه باره بزار انجامش بده ....
یوری = نه ....
هیون = یوریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
یوری = باشه ....بریم ...
جونگین = بچه ها اماده شید بریم ...
فیلیکس = پیش به سوی خونه ی یوری ....
همشون اماده میشن و سوار ماشین هیون میشن و میرن سمت خونه ی یوری ...وقتی میرسن در خونه رو میزنن وقتی مامان یوری در رو باز میکنه با دیدن اون حجم از پسر دهنش باز میمونه ...
مامان یوری = د..دخترم اینا همه دوستای توعن...
یوری = اره مامان اگه اجازه بدی بیایم داخل ...
مامان یوری = اره حتما ...
دیدگاه ها (۴)

part 29

part 30

part 27

part 26

به عنوان پاتنر pov: چجور پارتنری براتن جیسونگ: یه دوست پسر ک...

توی مسیر صحبتی نکردیم رسیدیم خونه من خودمو انداختم رو مبل و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط