پنجره

پنجره!
بگشای از هم
چون کتابِ قصه‌ی خورشید
تا امیدم بازجوید
در صدف‌های دهانِ رنج
صبحِ مروارید تابش را
به ژرفاژرفِ
این دریای دورافتاده‌ی نومید!
دیدگاه ها (۱)

رویا به رویاپی‌گیرم ترا...آی خلسه‌ی نخستینریشه در کدام تاکست...

لذت رو تو چیزای کوچیک پیدا کن🍓

باید شعرهای منبا صدای تو خوانده شود،صدای تو که باشد،شعر گفتن...

🍁 جایی وجود دارد مثه دشت چشمانِ تو میوزد عطرگلهای وحشی آرام ...

سلام حضرتِ گره گشا مهدی جانزندگی هایمان فقط دست ...

My angel ( the last part ) ( پرش زمانی به صبح ) بازتاب نور خ...

من راوی گذشته های دورم....جهان رنگ عوض کرده و پنجره ها باز ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط