My angel the last part

My angel ( the last part )

( پرش زمانی به صبح )

بازتاب نور خورشید از پنجره گذشته بود و به صورتت میتابید ، اروم پلک هات رو از هم فاصله دادی و با به یاد اوردن دیشب خنده ای روی لب هات جای گرفت ، کمی چرخیدی و مردت رو در اغوش گرفتی .. دستت رو نوازش وار روی گونش کشیدی و گفتی :

+ چطوری میتونی هم ناز باشی هم جذاب ؟

سرت رو کمی جلوتر بردی و بوسه ای کوتاه به لب هاش زدی ..

_ میبینم که این جوجه فنچ حسابی خجالتش ریخته
+ همش زیره سره شماست اقای بنگ
_ بسیار هم خوشحالم بانو
+ ( خنده )
_ واقعا از خدا ممنونم بابت هدیه ای که بهم داده ، زیبا ترین ، و بهترین هدیه ای بود که تا بحال توی عمرم گرفتم و بهش قول خواهم داد که تا وقتی این قلب کار میکنه ، تا وقتی فرصت نفس کشیدن دارم ، تا وقتی بتونم شاد باشم ، و تا وقتی که این خورشید نور گرما بخشش رو بهمون هدیه کنه ازش مراقب کنم … عاشقتم خانوم ا.ت بنگ …

قطره اشکی از چشمهات جاری شد ، و با لبخندی که به لب داشتی جمله ی مورد علاقت رو بیان کردی :

+ من هم عاشقتم اقای بنگ …


The end ….

و بله این فیک هم به پایان رسید و از شما متشکرم که وقت گذاشتین و نوشته های من رو خوندین و دنبال کردین ممنون از انرژی های قشنگتون ، امید وارم لیاقتش رو داشته باشه … و عاشقتونم زیباها :)))
دیدگاه ها (۲)

( part 1 ) Who would have thought I would fall in love with ...

( part 2) Who would have thought I would fall in love with t...

My angel ( part 21 ) _ حالت خوبه کوچولو ؟ من معذرت میخام زیب...

My angel ( part 20 ) حدود یک ساعتی توی راه بودین که دیگه از ...

تکپارتی عاشقتم پری کوچولو بابا با کنترلی که در دست داشتی‌ فی...

My angel ( part 15 ) بعد از رفتن کریس ، خودت رو روی تخت رها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط