داستان ترسناک دفترچه خاطرات پارت 2

6ژوئن 1922:

امروز صاحب مغازه بغلی گم شد. غم انگیزه، ما دوستای خوبی بودیم. همچنین به نظر می رسه که مانکن منم گم شده. دزد مانکنمو نمیبخشم!

7ژوئن 1922:

من مانکنو پیدا کردم. مثل اینکه فرد آشغالی، لباسای پیرمرد فقیر این محله که به تازگی مرده رو به تنش کرده و دوباره به ویترین بَرِش گردونده! به خاطر این اتفاق حالا من مظنون به قتل اون پیرمردم! مظنون یه آدم کشی! این وحشیانست! نمی تونم منتظر بمونم تا مسبب اصلی این کار پیدا شه…

15ژوئن 1922:

امروز من جدی مظنون اصلی قتل پیرمردم. خیلی ترسیدم! چرا پلیس فکر می کنه کار منه؟!؟!
دیدگاه ها (۱)

داستان ترسناک دفترچه خاطرات پارت 3

داستان ترسناک طلاق و جن ها پارت1

داستان ترسناک دفترچه خاطرات پارت1

داستان روح دختر بچه پارت 4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط