نشین با من با من منشین

نشین با من ، با من منشین
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم؟

تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست؟

دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم

پوپکم ! آهوکم!
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم

مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهت
ورنه دیگر به چه کار آیم من
بی تو ؟ چون مرده ی چشم سیهت

منشین اما با من ، منشین
تکیه بر من مکن ، ای پرده ی طناز حریر
که شراری شده ام

پوپکم ! آهوکم!
گرگ هاری شده ام

| #مهدی_اخوان_ثالث
















#اللهم_صل‌علی_محمد‌و_آل‌محمد_و‌عجل_فرجهم
دیدگاه ها (۰)

|خاطره رهبرمعظم انقلاب از اعتراض نواب به کراوات و کلاه شاپو ...

شهید نواب صفوی:آرزو دارم که #حکومت_اسلامی تشکیل شود، و آن زم...

•| خواندنی یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی...

خدایا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی ،تو در کویر تنهایی، انیس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط