P10
P10
رییس شرکت بیگ هیت:با پسرا اشنا نشدین
(وای خدا من میخوام برم این همش منو گیر میده برگشتم سمتشون)
ا/ت:مزاحمتون نمیشم
رییس شرکت بیگ هیت:نه مزاحم چیه مگه نه نامجون
نامجون:ارع
ا/ت:سلام من لی ا/ت هستم
پسرا دونه دونه خودشونو معرفی کردن تا رسید به تهیونگ
ته:سلام منم تهیونگ هستم خودت
(نزاشتم حرف بزنه حرفشو بریدم)
ا/ت:بله خوشبتم آقای کیم تهیونگ
(ته کوپ کرده بود که چرا اینطوری صداش میزنم )
رییس شرکت بیگ هیت:اگه اشنا شدید دیگه مزاحم ا/ت نشیم بچه ها
ذهن ا/ت: وای خدا این چرا منو ول نمیکنه برم ای خدا چقدر حرف میزنه
ا/ت: نه این چه حرفیه مراحمین
(خداحافظی کردمو اومدم پیش کای حس میکردم که تهیونگ نگام میکنه رفتم پیش کای)
کای:چی شد چیکار کردی
ا/ت: نگا کن ببین تهونگ داره نگامون میکنه ضایع نگا نکنی ها
کای:باشه بابا،ارع مگه چیکار کردی
(ا/ت همه چیو براش تعریف میکنه کای میگه)
کای:اومای گاد
ا/ت:تازه گفتم فردا با تو میرم
کای: چییییی
ا/ت: چس نکن توام دیگه باید بیای
کای: اول به من میگفتی بعد شاید من خوشم نیاید بیام
(ا/ت خودشو کیوت میکنه که ته از دور داره بیش از حد حرص میخوره)
ا/ت: الان چی
کای : باشه بابا میام
ته ویو:
این کیه کنار ا/ت چرا با این اومده شیطونه میگه برم یه دونه بزنم تو دهنش چرا خوشو واسش کیوت میکنه نه نه این دیگه اخرشه دستشو میندازه دور کمر ا/ت من توی همین فکرا بودم که هوپی گفت
پایان ته ویو
هوپی:بچه این کیه کنار ا/ت
جین: احتمالا دوست پسرشه
(تهیونگ سرشو به سمت جین میچرخونه)
شوگا: چیه انتظار نداری که بعد اون همه اتفاق منتظر تو بمونه تازه تو دوست دختر داری
تهیونگ:خب چرا دستشو میندازه دور کمرش
نامجون: شاید چون دوست پسرشه نه
جیمین:ته دست از این حسود بازیات بردار
تهیونگ: بسه بچه ها
(تهیونگ ا/ت و میبینه که داره میره سمت دستشویی پامیشه میره که جونگ کوک میگه)
جونگ کوک: کجا
ته: دستشویی
جین:امشب کار دستمون نده خواهشاً
ته: من فقط دارم میرم دستشویی
نامجون:زود برگرد
ته: باشه
ا/ت ویو:
داشتم میرفتم دستشویی از دستشویی که اومدم بیرون تهیونگ پشت به دیوار بود دستش تو جیبش و یه پاش و اورده بود بالا پاشنشو چسبودنده بود به دیوار میخواستم از کنارش رد شم که دستمو گرفت
پایان ا/ت ویو
ته: دیگه سلامم نمیدی
ا/ت:ببخشید اقای کیم تهیونگ چیزی میخواستین
ته:الان رییسامون نیستن میتونی راحت حرف بزنی
ا/ت: بیخشید ولی یادم نمیاد کی انقدر صمیمی شده باشیم که شما انقدر صمیمی هستین
(دستامو کشیدم)
ته:ا/ت این مسخره بازیا رو تموم کن
ا/ت: منظورتون و نمیفهمم با اجازتون دوست پسرم منتظرمه
ته: هه نمیخوای که باور کنم که واقعا دوست پسر داری نه
ا/ت: ببخشید ولی مسائل زندگی من شخصیه نیاز نمیبینم....
رییس شرکت بیگ هیت:با پسرا اشنا نشدین
(وای خدا من میخوام برم این همش منو گیر میده برگشتم سمتشون)
ا/ت:مزاحمتون نمیشم
رییس شرکت بیگ هیت:نه مزاحم چیه مگه نه نامجون
نامجون:ارع
ا/ت:سلام من لی ا/ت هستم
پسرا دونه دونه خودشونو معرفی کردن تا رسید به تهیونگ
ته:سلام منم تهیونگ هستم خودت
(نزاشتم حرف بزنه حرفشو بریدم)
ا/ت:بله خوشبتم آقای کیم تهیونگ
(ته کوپ کرده بود که چرا اینطوری صداش میزنم )
رییس شرکت بیگ هیت:اگه اشنا شدید دیگه مزاحم ا/ت نشیم بچه ها
ذهن ا/ت: وای خدا این چرا منو ول نمیکنه برم ای خدا چقدر حرف میزنه
ا/ت: نه این چه حرفیه مراحمین
(خداحافظی کردمو اومدم پیش کای حس میکردم که تهیونگ نگام میکنه رفتم پیش کای)
کای:چی شد چیکار کردی
ا/ت: نگا کن ببین تهونگ داره نگامون میکنه ضایع نگا نکنی ها
کای:باشه بابا،ارع مگه چیکار کردی
(ا/ت همه چیو براش تعریف میکنه کای میگه)
کای:اومای گاد
ا/ت:تازه گفتم فردا با تو میرم
کای: چییییی
ا/ت: چس نکن توام دیگه باید بیای
کای: اول به من میگفتی بعد شاید من خوشم نیاید بیام
(ا/ت خودشو کیوت میکنه که ته از دور داره بیش از حد حرص میخوره)
ا/ت: الان چی
کای : باشه بابا میام
ته ویو:
این کیه کنار ا/ت چرا با این اومده شیطونه میگه برم یه دونه بزنم تو دهنش چرا خوشو واسش کیوت میکنه نه نه این دیگه اخرشه دستشو میندازه دور کمر ا/ت من توی همین فکرا بودم که هوپی گفت
پایان ته ویو
هوپی:بچه این کیه کنار ا/ت
جین: احتمالا دوست پسرشه
(تهیونگ سرشو به سمت جین میچرخونه)
شوگا: چیه انتظار نداری که بعد اون همه اتفاق منتظر تو بمونه تازه تو دوست دختر داری
تهیونگ:خب چرا دستشو میندازه دور کمرش
نامجون: شاید چون دوست پسرشه نه
جیمین:ته دست از این حسود بازیات بردار
تهیونگ: بسه بچه ها
(تهیونگ ا/ت و میبینه که داره میره سمت دستشویی پامیشه میره که جونگ کوک میگه)
جونگ کوک: کجا
ته: دستشویی
جین:امشب کار دستمون نده خواهشاً
ته: من فقط دارم میرم دستشویی
نامجون:زود برگرد
ته: باشه
ا/ت ویو:
داشتم میرفتم دستشویی از دستشویی که اومدم بیرون تهیونگ پشت به دیوار بود دستش تو جیبش و یه پاش و اورده بود بالا پاشنشو چسبودنده بود به دیوار میخواستم از کنارش رد شم که دستمو گرفت
پایان ا/ت ویو
ته: دیگه سلامم نمیدی
ا/ت:ببخشید اقای کیم تهیونگ چیزی میخواستین
ته:الان رییسامون نیستن میتونی راحت حرف بزنی
ا/ت: بیخشید ولی یادم نمیاد کی انقدر صمیمی شده باشیم که شما انقدر صمیمی هستین
(دستامو کشیدم)
ته:ا/ت این مسخره بازیا رو تموم کن
ا/ت: منظورتون و نمیفهمم با اجازتون دوست پسرم منتظرمه
ته: هه نمیخوای که باور کنم که واقعا دوست پسر داری نه
ا/ت: ببخشید ولی مسائل زندگی من شخصیه نیاز نمیبینم....
۱۰۷.۱k
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.