love inother style پارت45
#love_inother_style #پارت45
#ساکورا #کوین
ساکورا
من:بچه ها میشه ببینیمش آیا؟؟
کوین:فک نکنم بزارن
من:دلم براش تنگ شده
کوین:هممون دلمون براش تنگ شده
من:کوین مرسی که هستی بهتر میشه حالم وقتی باهات حرف میزنم
کوین:خواهش میکنم
تقریبا یک هفته اس ساکونو بیهوشه وما همچنان منتظریم حالش بهتر بشه طی این یک هفته کوین نسبت به علاقه ای که به من داشت اعتراف کرد و منم قبولش کردم میشه گفت بهترین اتفاق اینو و بعداز فارغ التحصیل شدن رسمی شیائو و نامزدیش با چان بوده باشه
کوین:خوب بچه ها بریم امروزم یه سر به دختر شیطون کلاسمون بزنیم
الیزا:آره دوس دختر فضولتونم خبر چینی کنه براش
یونگ:بچه ها بریم
بک ویونگ دیگه کم تر حرف میزدن بیشتر سعی میکردن پیش خواهرشون و حواسشون به درسا باشه
وارد بیمارستان شدیم دیدم همه پرستارا دارن اینور و انور میدونن یعنی چیشده هان؟؟
نینا:ببخشید خانوم چه خبره
پرستار:بیمار اتاق 125فوت کرده
اینو که گفت همه شوکه شدیم
من:اون اون آلان چی گفت
یونگ:نهههه ساکونووووو
بدوبدو میکرد بک بدتر از اون بود به خودمون اومدیم پارچه سفید روش داشتن میکشیدن
*دارین چیکار میکنین دختر من زنده اس
جینیونگ:هیع ساکونو نه نمیزارم بری اگه بری خودمو به خاطر شوخی خرکیم نمیبخشم
*چتونه داد غال راه انداختین آدم دستشوریی هم میخواد بره نباید راحت باشه پوووففف
به سمت صدا برگشتم...
***///***///***
کوین
به سمت صدا برگشتیم با تعجب به دختر رو به روم نگاه میکردم
ساکورا:ساکونو...
ساکونو:هاااا چیه فک کردین مردم من حلوایی شمارو نخورم
که باباش اونو گرفت تو بغلش بک ویونگ رفتن بغلش کردن
بک:دختره دیونه ...
یونگ:دیگه یه دیقه هم نمی زارم تنها باشی نفهم کله خر
باباش:دیگه نبینم اینقدر بخوابی خرس قطبی من
ساکونو:گفتم چقدر دوستتون دارم همتون رو حتی تو جینیونگ کخ ریز عزیز
همه زدیم زیر خنده واقعا اولین خنده واقعی همه گروه بودش
من:آماده ای خبر بدم
ساکونو:چی اینکه با عاجی من دوس شدی و چان وشیائو نامزد کردن همه رو مدونم خوب برای مسابقات بین و مدارس و کنکور و اردو هایی عشق حالی بعدش آماده این
همه؛اره هستیم
#ساکورا #کوین
ساکورا
من:بچه ها میشه ببینیمش آیا؟؟
کوین:فک نکنم بزارن
من:دلم براش تنگ شده
کوین:هممون دلمون براش تنگ شده
من:کوین مرسی که هستی بهتر میشه حالم وقتی باهات حرف میزنم
کوین:خواهش میکنم
تقریبا یک هفته اس ساکونو بیهوشه وما همچنان منتظریم حالش بهتر بشه طی این یک هفته کوین نسبت به علاقه ای که به من داشت اعتراف کرد و منم قبولش کردم میشه گفت بهترین اتفاق اینو و بعداز فارغ التحصیل شدن رسمی شیائو و نامزدیش با چان بوده باشه
کوین:خوب بچه ها بریم امروزم یه سر به دختر شیطون کلاسمون بزنیم
الیزا:آره دوس دختر فضولتونم خبر چینی کنه براش
یونگ:بچه ها بریم
بک ویونگ دیگه کم تر حرف میزدن بیشتر سعی میکردن پیش خواهرشون و حواسشون به درسا باشه
وارد بیمارستان شدیم دیدم همه پرستارا دارن اینور و انور میدونن یعنی چیشده هان؟؟
نینا:ببخشید خانوم چه خبره
پرستار:بیمار اتاق 125فوت کرده
اینو که گفت همه شوکه شدیم
من:اون اون آلان چی گفت
یونگ:نهههه ساکونووووو
بدوبدو میکرد بک بدتر از اون بود به خودمون اومدیم پارچه سفید روش داشتن میکشیدن
*دارین چیکار میکنین دختر من زنده اس
جینیونگ:هیع ساکونو نه نمیزارم بری اگه بری خودمو به خاطر شوخی خرکیم نمیبخشم
*چتونه داد غال راه انداختین آدم دستشوریی هم میخواد بره نباید راحت باشه پوووففف
به سمت صدا برگشتم...
***///***///***
کوین
به سمت صدا برگشتیم با تعجب به دختر رو به روم نگاه میکردم
ساکورا:ساکونو...
ساکونو:هاااا چیه فک کردین مردم من حلوایی شمارو نخورم
که باباش اونو گرفت تو بغلش بک ویونگ رفتن بغلش کردن
بک:دختره دیونه ...
یونگ:دیگه یه دیقه هم نمی زارم تنها باشی نفهم کله خر
باباش:دیگه نبینم اینقدر بخوابی خرس قطبی من
ساکونو:گفتم چقدر دوستتون دارم همتون رو حتی تو جینیونگ کخ ریز عزیز
همه زدیم زیر خنده واقعا اولین خنده واقعی همه گروه بودش
من:آماده ای خبر بدم
ساکونو:چی اینکه با عاجی من دوس شدی و چان وشیائو نامزد کردن همه رو مدونم خوب برای مسابقات بین و مدارس و کنکور و اردو هایی عشق حالی بعدش آماده این
همه؛اره هستیم
۵.۰k
۱۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.