من عاشق مافیا شدم پارت 1
ویو ا.ت
سلام من کیم ا.ت هستم و ۲۰ سالمه پدر و برادرام مافیا هستن من بخواطر کار اونا مجبور شدم تو سن کم یه ۱۵ سالگی به تایلند بیام ۵ ساله که اینجام
ویو نامجون
سلام من کیم نامجون هستم و ۲۹ سالم هستم من یه مافیا هستم
ویو ا.ت
امروز میخواستم برم مهمونی یانگ سو (یانگ سو دوست ۵ ساله ی ا.ت عه)
صبح پاشدم با بی حالی صبحانه خوردم دیدم زیادی خوابم میاد دوباره گرفتم خوابیدم وقتی پاشدم دیدم ساعت۵عه و من لباس ندارم سریم اماده شدم یه ارایش لایت کردم و یه لباس ساده پوشیدم(لباسشو میزارم) و زدم بیرون خیلی استرس داشتم سعی کردم تا ساعت ۷ یه لباس پیدا کنم اخه مهمونی ساعت ۸ بود همینجوری تو فکر بودم و داشتم مغازه ها رو نگا میکردم که چشمم به یه لباس اوفتاد خیلی خوشگل بود رفتم تو مغازه پرو کردم و همونو خریدم دیر شده بود ساعت ۷ بود وقتی رسیدم خونه سری ارایشم و پاک کردم یه دوش ۳مینی گرفتم یه ارایش لایت کردم لباسمو پوشیدم و رفتم(لباسشو میزارم)
ویو نامجون
امروز با یه باند مافیایی قوی قرار داد بستیم خیلی خسته بودم برای همین رفتم تو اتاق و رفتم روتختم دراز کشیدم داشتم پستای ا.ت رو نگاه میکردم که به یه عکسش خیریه شدم خیلی خوشگل و مهربون بود من از بچگی دوسش داشتم خیلی هم دوسش داشتم ولی الان ۵ ساله که ندیدمش
ویو ا.ت
رفتم مهمونی وقتی رسیدم خسلی شکه شدم مثل بار بود هرکی اومده بود انقدر مست بودن نمیدونستن چیکار میکنن خیلی معذب بودم رفتم پیش یانگ سو همونجا پیشش نشستم و خیلی حس بدی داشتم میخواستم برم دستشویی رفتم ولی پیدا نکردم که یهو............
سلام من کیم ا.ت هستم و ۲۰ سالمه پدر و برادرام مافیا هستن من بخواطر کار اونا مجبور شدم تو سن کم یه ۱۵ سالگی به تایلند بیام ۵ ساله که اینجام
ویو نامجون
سلام من کیم نامجون هستم و ۲۹ سالم هستم من یه مافیا هستم
ویو ا.ت
امروز میخواستم برم مهمونی یانگ سو (یانگ سو دوست ۵ ساله ی ا.ت عه)
صبح پاشدم با بی حالی صبحانه خوردم دیدم زیادی خوابم میاد دوباره گرفتم خوابیدم وقتی پاشدم دیدم ساعت۵عه و من لباس ندارم سریم اماده شدم یه ارایش لایت کردم و یه لباس ساده پوشیدم(لباسشو میزارم) و زدم بیرون خیلی استرس داشتم سعی کردم تا ساعت ۷ یه لباس پیدا کنم اخه مهمونی ساعت ۸ بود همینجوری تو فکر بودم و داشتم مغازه ها رو نگا میکردم که چشمم به یه لباس اوفتاد خیلی خوشگل بود رفتم تو مغازه پرو کردم و همونو خریدم دیر شده بود ساعت ۷ بود وقتی رسیدم خونه سری ارایشم و پاک کردم یه دوش ۳مینی گرفتم یه ارایش لایت کردم لباسمو پوشیدم و رفتم(لباسشو میزارم)
ویو نامجون
امروز با یه باند مافیایی قوی قرار داد بستیم خیلی خسته بودم برای همین رفتم تو اتاق و رفتم روتختم دراز کشیدم داشتم پستای ا.ت رو نگاه میکردم که به یه عکسش خیریه شدم خیلی خوشگل و مهربون بود من از بچگی دوسش داشتم خیلی هم دوسش داشتم ولی الان ۵ ساله که ندیدمش
ویو ا.ت
رفتم مهمونی وقتی رسیدم خسلی شکه شدم مثل بار بود هرکی اومده بود انقدر مست بودن نمیدونستن چیکار میکنن خیلی معذب بودم رفتم پیش یانگ سو همونجا پیشش نشستم و خیلی حس بدی داشتم میخواستم برم دستشویی رفتم ولی پیدا نکردم که یهو............
۶.۴k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.