ستاره ی درخشان من
پارت اول
ا/ت: با صدای زنگ ساعت، 7 صبح از خواب بیدار شدم. دست و صورتمو شستم و نیمرو اماده کردم و خوردمش بعد رفتم توی اتاق و یونیفرم مدرسمو پوشیدم ( یونیفرم ا/ت اسلاید 2)
در خونه رو قفل کردم و به سمت مدرسه راهی شدم. داشتم میرفتم که دستی رو روی چشمام احساس کردم
لیا : حدس بزن من کیم؟ ا/ت : لیا میدونم تویی لیا : افرین درست حدس زدی. ا/ت برای امتحان چیزی هم خوندی؟
ا/ت : حسابی ولی خیلی خسته کننده بود. لیا : اره ولی میریم امتحان میدیم و اینم تموم میشه ا/ت : اوهوم. با لیا به راهمون ادامه دادیم و به مدرسه رسیدیم وارد کلاس شدیم و هرکی روی صندلی خودش نشست تا اینکه استاد اومد.
استاد : سلام به همگی. امیدوارم به اندازه برای امتحان خونده باشین.
ا/ت : استاد برگه هارو داد و شروع به نوشتن کردیم.
پرش زمان به 1 ساعت بعد از امتحان.
استاد : خوب بچهر ها 2 خبر براتون دارم.
خبر اول ما قراره به اردوی تفریحی بریم و خبر دوم اینکه......
شرایط
لایک : 5
ا/ت: با صدای زنگ ساعت، 7 صبح از خواب بیدار شدم. دست و صورتمو شستم و نیمرو اماده کردم و خوردمش بعد رفتم توی اتاق و یونیفرم مدرسمو پوشیدم ( یونیفرم ا/ت اسلاید 2)
در خونه رو قفل کردم و به سمت مدرسه راهی شدم. داشتم میرفتم که دستی رو روی چشمام احساس کردم
لیا : حدس بزن من کیم؟ ا/ت : لیا میدونم تویی لیا : افرین درست حدس زدی. ا/ت برای امتحان چیزی هم خوندی؟
ا/ت : حسابی ولی خیلی خسته کننده بود. لیا : اره ولی میریم امتحان میدیم و اینم تموم میشه ا/ت : اوهوم. با لیا به راهمون ادامه دادیم و به مدرسه رسیدیم وارد کلاس شدیم و هرکی روی صندلی خودش نشست تا اینکه استاد اومد.
استاد : سلام به همگی. امیدوارم به اندازه برای امتحان خونده باشین.
ا/ت : استاد برگه هارو داد و شروع به نوشتن کردیم.
پرش زمان به 1 ساعت بعد از امتحان.
استاد : خوب بچهر ها 2 خبر براتون دارم.
خبر اول ما قراره به اردوی تفریحی بریم و خبر دوم اینکه......
شرایط
لایک : 5
۱۴.۱k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.