پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۳
ا،ت ویو
صبح
از خواب با صدای لیا بیدار شدم
لیا : پاشین خوابالوعا دیر میشه
جی هون : اوفف نمیشه یکم دیگم بخوابیم؟
لیا: تنبیه میخواین؟
ا،ت : اههه باشه پاشدیم
لیا: افرین
جی هون : منم پاشدم
لیا : آفرین بدویین لباس عوض کنین بریم
ا،ت : باشه
جی هون : اوکی
از جام پاشدم و رفتم دستشویی و کارای لازمو انجام دادم
اومدم و لباسامو پوشیدم و موهامو با شونه مرتب کردم و مثل دیروز دم اسبی بستم
لیا : من حاضرم
ا،ت: منم همین طور
جی هون : وایستین موهامو شونه کنم کار منم تموم میشه
ا،ت : باشه
لیا : بدوووو
جی هون : باشه صبر کن.....آها تموم شد بریم
ا،ت : اره
باهم از اتاق زدیم بیرونو به سمت آشپزخونه راهی شدیم
ا،ت : آجوما میشه کارای امروزمونو بگین؟
اجوما : آره خب ا،ت تو.......حیاطو جارو بزن و تمیز کن و ناهار درست کن
ا،ت : مگه اینجا حیاطم داره؟
اجوما : اره حیاط پشتی ی عمارت
ا،ت : آها
اجوما : خب لیا توام واسه شام غذا درست کن و اتاق رئیسو مرتب کن
لیا : چشم ، اتاق خواب یا کار؟
اجوما : اتاق کار
لیا: چشم
اجوما : جی هون توام توی اشپزخونه به بقیه کمک کن
جی هون : چشم
اجوما : خوبه حالا برین سرکاراتون
ا،ت و لیا و جی هون : چشم
هرکسی رفت سمت کاری که اجوما بهش گفت منم رفتم همون اتاق کوچیکه و وسایل مورد نیازمو برای تمیز کردم حیاط برداشتم و رفتم سمت حیاط پشتی ، حیاط خوشگل ولی دارکی بود
شروع کردم به تمیز کردم و بعد از دو ساعت تموم شد
سریع سریع رفتم توی آشپزخونه و دستامو شستم و شروع کردم به درست کردن ناهار
بعد از یک ساعت ناهارو درست کردم و ظرفارم به هورا دادم تا بشوره چون اجوما بهش گفته بود ظرفای امروزو اون بشوره
اجوما : ا،ت رئیس اومده و میخواد غذاشو ببری تو اتاقش
ا،ت : میشع یکی دیگه ببره خسته شدم ، حتی صبحونم ام نخوردم
اجوما : باشه پس به سونا میگم ببره
ا،ت : وایی نه غلط کردم خودم میبرم
وا اصن به من چه ، چرا ترسیدم که سونا غذارو ببره؟
اجوما : باشه پس ببر
ا،ت : چشم
اجوما : راستی گفت که براش شراب سرخم ببری
ا،ت : چشم
اجوما : راستی توی اتاق خوابشه
اتاق خواب ؟
تعجب کردم ولی به روی خودم نیاوردمو گفتم
ا،ت : باشه چشم
اجوما رفتو منم غذارو توی سینی چیدم و کنارش لیوان و شراب سرخم گذاشتم و با دستمامو خودمو لباسمو یکم مرتب کردم و سینی رو از روی اُپن گرفتمو به سمت اتاق خواب ارباب رفتم
اروم در زدمو گفتم
ا،ت : ارباب میتونم بیام ؟ ناهارتونو آوردم
جونگکوک : آره بیا
وقتی اجازه داد درو آروم باز کردمو رفتم داخل
روی کاناپه نشسته بود و جلوش یه میز بود
سینی رو گذاشتم روی گوشه ی میز و غذاهارو درآوردم و چیدم
ا،ت : نوش جان
جونگکوک : ممنون میتونی بری
تعظیم کردمو گفتم
ا،ت: چشم
از اتاق خارج شدمو درم پشت سرم بستم
بدو برگشتم اسپزخونه و دیدم دخترا نشستن و دارن ناهار میخورن
ا،ت: منتظر من میموندید بد نمیشد
لیا : ا،ت ارباب حق داره بخواد تو واسش غذا درست کنی
ا،ت : چرا؟
لیا : خیلی خوشمزش
ا،ت : واقعا
جی هون : آرع مرسی بیا بشین
رفتم کنارشون نشستم و ناهارمو خوردم
بعد از چند مین تموم شد و ظرفارو جمع کردمو بردم گذاشتم توی سینک که هورا بشوره
رفتم سمت آجوما و گفتم
ا،ت : اجوما دیگه چیکار کنم؟
اجوما : چون کاراتونو زود انجام دادید هرسه تاتون میتونین برین استراحت کنین ولی لیا باید اول شام بزار بعد بره
ا،ت : چشم
لیا و جی هونم اومدن و از آجوما پرسیدن و جواب اجوما به هممون یکی بود
لیا : میشه بیاین سه تایی غذا درست کنیم؟
ا،ت : من که اوکیم
جی هون : منم همین طور
لیا : باشه پس بیاین شروع کنیم
سه تایی دست به کار شدیم و غذاهارو اماده کردیم
و ستایی رفتیم پیش اجوما
ا،ت : اجوما
لیا : ما کارامونو
جی هون : تموم کردیم
ا،ت : بریم
جی هون : استراحت کنیم؟
اجوما خندش گرفت و گفت
اجوما : عین سه تا جوجه اردک میمونین برین برین
ا،ت : مرسییی
لیا : خدایاشکرتتتت
جی هون : هووو بریم بخوابیممممم
با خوشحالی رفتیم سمت اتاق و درو بستیم و هر کدوم به کاری مشغول شدیم
(الان ۴ ساعت گذشت)
داشتیم باهم حرف میزدیم که در زده شد
در : تق تق تق
ا،ت : بله.؟
اجوما : بچه ها بیاین پایین وقت شامه و ا،ت بیا شامو برای ارباب ببر
ا،ت : چشم
اجوما : بدویین
لیا : اومدیم
از جامون پاشدیمو رفتیم سمت درو بازش کردیم ، اجوما چه زود رفت😄
رفتیم پایین و به سمت آشپزخونه راهی شدیم
بعد از اینکه رسیدیم دخترا ظرفارو برای شام خودمون اماده کردنو منم بشقاب و غذارو برای ارباب
سینی رو برداشتمو دوباره به سمت اتاقش راهی شدم ، حدس زدم اتاق کارش باشه و حدسم درست بود ، یعنی شغلش چیه که انقد کار داره؟ اصن به من چه
بیخیال افکارم شدمو در زدم
ا،ت : ارباب شامتون
جونگکوک : بیا تو
ا،ت : چشم
دیدگاه ها (۰)

پارت ۱۴ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۵ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۲ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۱ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۰ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط