اصلا بعضی شبا دیگه

اَصلاً بَعضی شَبا دیگه ،
نه خاطره ..،
نه بُغض ..،
نه اَشک ..،
هیچکدوم دَردی ازَت دَوا نمیکنه،
میشینی و زُل میزَنی به یک گوشه زانوهاتو بَغَل میکنی و با خودِت میگی:
[دیگه زورَم نِمیرِسه :) ]🌱♥






《شَب ها هَلاکَم می کنَد، اَندیشه غَم هایِ روز...🌙💛》




#آناهیتا
دیدگاه ها (۱)

دیدی چی شُد؟!دیشَب خوابِتو دیدَم....♡!راستِش هرشَب میبینَم!ه...

بُگذاریدآن‌ڪه‌نیست،نَباشَـد!وَبه‌اَندازه‌ےِ‌آهۍکه‌ته‌ِدِل‌می...

اونجاکه‌صائبِ‌تَبریزےمیگہ:["تویےبه‌جاےِهَمه؛ڪَسےبه‌جایِ‌تونی...

تو زَبانِ کوردی،به پَرنده ای که آشیانه شو گُم ‌کَرده باشه،می...

فیک(خواهر ناتنی من) پارت۶

P5🍯سر خاک میلا//writer:صدای گریه های جیمین و لارا در دل غرش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط