زیبا بود و من

زیـبا بـودے وُ مـن ،
دسـتِ دنیـا را
رهـا کـردم ...

( سیدمحمد مرکـبیان )
دیدگاه ها (۱)

و عشق پزشک حاذقی است !که نسخه‌ی تمام دردهایم را لابلای موهای...

تـنها چـشم مے فـهمد مـعنایش را : مـن / دورے / تــو... ظرافت...

یکــ لحـظـه بـاد روسـرے اش را کـنار زد، از آن بـه بعـد بـود ...

تـو بـاز نمے گـردے .. هـمه ے شـعـر هـا همـین را مے گـویند .....

هزار شب نشسته ام ، به پای چشم های تورهـا نمی کنـد مـرا ، هـو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط