- سلام ...
- سلام ...
ببینم مگه شما قول ندادی کسی رو اذیت نکنی دیگه؟
باز امروز چیکار کردی همه از دستت شاکی ان؟
+ من ؟
من خوبم به خدا دکتر ...
کاری ندارم به کسی ...
این پرستار زشته هی میگه قرص بخور بخواب ،
نمیشه ...
می خوابم خواب می بینم دستامو بریدن ،
آویزونم کردن تو حیاط ،
سروته ...
هی مورچه ها رو صورتم راه میرن ،
هی من دست ندارم ردشون کنم برن کنار ...
هی خواب می بینم بستنم به یه سنگ گنده و ،
میخوان بندازنم تو اقیانوس هند ...
هند همه چیش خوبه ها ،
ویجی داره سری دیوی داره .
این اقیانوسش نمیدونم چرا ترسناکه ...
چی می گفتم دکترجون ؟
هان ؟
- داشتی میگفتی:
هند همه چیش خوبه ،
ویجی داره سری دیوی داره ...
حالا اینارو ول کن ...
بگو بینم خودت چطوری؟
+ خوبم ...
یه روز آدم برفی میشم ،
میرم تو حیاط ...
بچه ها میخندن میگن تو تابستون آدم برفی نیس ...
هَس بابا ...
من خودمم ...
آب میشم ،
داغون میشم ،
غیب میشم ...
ولی دلبر ما آدم برفی دوست داره
تو این ظل تابستون ...
حالا شما هی سرتو تکون بده ...
خودت دلبر نداری ؟
داری دیگه ...
دکترجون مرخصم کن بذا برم تو این خیابونا بگردم ،
کیف پولمو پیدا کنم ، سر جدت ...
دار و ندار دل ما اون یه دونه عکسه ،
که تو اون کیف صاب مرده بود ...
بذا برم بگردم پیدا کنم ،
هی ماچش کنم عکسو ...
خوبی عکسا اینه که وقتی ماچشون می کنی ،
زرتی بر نمی گردن صورتشون رو پاک کنن ...
انگار ما جذام داریم ...
ا که هی ...
باز آمپولو درآوردی که ...
آمپول میزنی ما می خوابیم ،
خواب نهنگ به گل نشسته می بینیم ...
دکتر میدونی نهنگا خیلی بدبختن ؟
هرچی گریه کنن دل دلبرشون براشون نمیسوزه ،
فکر میکنه آب دریاست رو صورتشون ...
اینه که یهو نهنگه دلش می پکه ،
میاد میشینه تو ساحل و میمیره ...
نخند ...
من میدونم ...
من خودم یه نهنگ مرده ام ،
ولی تو به این پرستار زشته نگو ...
از جک و جونور بدش میاد ...
ای بر پدرت دکتر ...
آمپولو بزن و برو ...
تو چه می فهمی آخه من چی میگم ...
#حمید_سلیمی
ببینم مگه شما قول ندادی کسی رو اذیت نکنی دیگه؟
باز امروز چیکار کردی همه از دستت شاکی ان؟
+ من ؟
من خوبم به خدا دکتر ...
کاری ندارم به کسی ...
این پرستار زشته هی میگه قرص بخور بخواب ،
نمیشه ...
می خوابم خواب می بینم دستامو بریدن ،
آویزونم کردن تو حیاط ،
سروته ...
هی مورچه ها رو صورتم راه میرن ،
هی من دست ندارم ردشون کنم برن کنار ...
هی خواب می بینم بستنم به یه سنگ گنده و ،
میخوان بندازنم تو اقیانوس هند ...
هند همه چیش خوبه ها ،
ویجی داره سری دیوی داره .
این اقیانوسش نمیدونم چرا ترسناکه ...
چی می گفتم دکترجون ؟
هان ؟
- داشتی میگفتی:
هند همه چیش خوبه ،
ویجی داره سری دیوی داره ...
حالا اینارو ول کن ...
بگو بینم خودت چطوری؟
+ خوبم ...
یه روز آدم برفی میشم ،
میرم تو حیاط ...
بچه ها میخندن میگن تو تابستون آدم برفی نیس ...
هَس بابا ...
من خودمم ...
آب میشم ،
داغون میشم ،
غیب میشم ...
ولی دلبر ما آدم برفی دوست داره
تو این ظل تابستون ...
حالا شما هی سرتو تکون بده ...
خودت دلبر نداری ؟
داری دیگه ...
دکترجون مرخصم کن بذا برم تو این خیابونا بگردم ،
کیف پولمو پیدا کنم ، سر جدت ...
دار و ندار دل ما اون یه دونه عکسه ،
که تو اون کیف صاب مرده بود ...
بذا برم بگردم پیدا کنم ،
هی ماچش کنم عکسو ...
خوبی عکسا اینه که وقتی ماچشون می کنی ،
زرتی بر نمی گردن صورتشون رو پاک کنن ...
انگار ما جذام داریم ...
ا که هی ...
باز آمپولو درآوردی که ...
آمپول میزنی ما می خوابیم ،
خواب نهنگ به گل نشسته می بینیم ...
دکتر میدونی نهنگا خیلی بدبختن ؟
هرچی گریه کنن دل دلبرشون براشون نمیسوزه ،
فکر میکنه آب دریاست رو صورتشون ...
اینه که یهو نهنگه دلش می پکه ،
میاد میشینه تو ساحل و میمیره ...
نخند ...
من میدونم ...
من خودم یه نهنگ مرده ام ،
ولی تو به این پرستار زشته نگو ...
از جک و جونور بدش میاد ...
ای بر پدرت دکتر ...
آمپولو بزن و برو ...
تو چه می فهمی آخه من چی میگم ...
#حمید_سلیمی
۱۰.۶k
۰۴ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.