بازنده ها از باختن هم یک هدف دارند!
باران گرفته! شانه هایم سخت میلرزد!
از وحشت تنهایی من تخت میلرزد!
در خاطراتم یک زن بدبخت میلرزد!
سگ لرزه ام! ویرانه ها بر من شرف دارند!
-اسبی که افسارش به دست باد افتاده!
-دینی که دست مردم ناشاد افتاده!
-صیدی که از چشمان یک صیاد افتاده!
بازنده ها از باختن هم یک هدف دارند!
با آرزوهایی که گاهی هست گاهی نیست،
راه فراری جز دویدن در سیاهی نیست!
گم میشوم در خود ولی این سر به راهی نیست!
پیچیده ام! مانند پازل ها پر از نقصم!
"دیوانه ها" دست از سر من بر نمی دارند!
خوبم! اگر این "خاطرات تلخ" بگذارند!
زن ها همیشه از ترحم سخت بیزارند!
دور خودم میپیچم و با درد می رقصم!
# سما _روشنایی
از وحشت تنهایی من تخت میلرزد!
در خاطراتم یک زن بدبخت میلرزد!
سگ لرزه ام! ویرانه ها بر من شرف دارند!
-اسبی که افسارش به دست باد افتاده!
-دینی که دست مردم ناشاد افتاده!
-صیدی که از چشمان یک صیاد افتاده!
بازنده ها از باختن هم یک هدف دارند!
با آرزوهایی که گاهی هست گاهی نیست،
راه فراری جز دویدن در سیاهی نیست!
گم میشوم در خود ولی این سر به راهی نیست!
پیچیده ام! مانند پازل ها پر از نقصم!
"دیوانه ها" دست از سر من بر نمی دارند!
خوبم! اگر این "خاطرات تلخ" بگذارند!
زن ها همیشه از ترحم سخت بیزارند!
دور خودم میپیچم و با درد می رقصم!
# سما _روشنایی
۷.۲k
۲۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.