باز هم آمده ای تا دل من خام شود

باز هم آمده ای تا دل من #خام شود
عشق تو در سر من باعث سرسام شود

قلمم خسته شد از بسکه ز تو شعر نوشت
اندکی دیر بیا تا #قلم آرام شود

آمدی این دل سرکش بتو وابسته شود
سخت باشد که دلم بار دگر رام شود

سالها یاد تو #رسوای جهانم کرده ست
نوبت عشق تو شد شهره و بدنام شود

قلب من سخت شکستی و دعا کردم تا
قلب بیرحم تو هم #عاجز و ناکام شود

بین #عشق من و تو کار تمام است، مگر
#معجزه رخ بدهد تا که به #فرجام شود
دیدگاه ها (۱)

دستور بده شاعر چشمان تو باشممجبور که نه، گوش به فرمان تو باش...

تو در من نمیمیریانگار حک شده ای در پنهانی ترین زوایای قلبم د...

دلتـنگ توام جانا هردم که روم جـاییبا خود به سفر بردم یاد تو ...

اشکهایت رابه باران بسپار.من حصار روزهای غم انگیزت رامی شکنم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط