P18
P18
ویو ا/ت :
نههههههههههههه تهیوووووونگگگگگگگگگگگگ
* تهیونگ بعد حرف ا/ت خودشو از ساختمون بیمارستان انداخت پایین
* فلش بک
ویو تهیونگ :
من ا/ت رو خیلی دوست داشتم جوری بود که براش همه کاری میکنم بعد این که بم گفت با جونگکوک وارد رابطس داغون شدم و تصمیم گرفتم به این زندگی نکبت بار پایان بدم ( من دووورت بگردممم )
پس اومدم یه نامه برای ا/ت و جونگکوک نوشتم که بدونن ا/ت همه جا و توی هر لحظه پیش منه و دوسش دارم ...!
نامه رو نوشتم و رفتم بالا پشته بوم ساختمون بیمارستان رفتم روی پرتگاه و برای آخرین بار عکس ا/ت توی گوشیم دیدم بعدش گوشی و و نامه رو گرفتم توی دستم و خودمو انداختم ....بعدش سیاهی ( خوب بخوابی شاهزاده من )
ویو ا/ت :
دیگه نمیتونستم نفس بکشم حالم خیلی بد بود
رفتم کنارش تو بغلم گرفتمش و به خودم لعنت فرستادم که چرا آخرین بار باهاش اونطوری رفتار کردم ...
کنارش گوشیو نامه بود گوشیو باز کردم دیدم عکس صفحش منم بغض کرده بودم و نامه رو خوندم ..
نامه : ا٪ت عزیزم میدونم که الان داری این نامه رو میخونی خیلی دیر شده و من دیگه کنار تو نیستم تا بتونم بغل کنم موهای قشنگتو بو کنم بهم بگی ته ته
ولی اینو بدون انقدر دوست داشتم و دارم و خواهم داشت که بخاطر تو خودمو کشتم تا عاشق کسی نشم ...!
امید وارم با جونگکوک زندگی عالی داشته باشی و این بدن بیجون و سرد منو با یه قلب شکسته ببری زیر چند متر خاک
دوست دارم
تهیونگ (: ( گایز خودم گریمگرفت سر این )
ا/ت : خوب بخوابی فرشته من (:
رفتی و سرشو بوسیدی و برای آخرین بار بوش کردی و اون بدن بی جونشو نوازش کردی
ویو جونگکوک :
باورم نمیشد تهیونگ همچین کاری کنه ( گریه )
خواستم برم پیش ا/ت که دیدم داره تهیونگو سرشو میبوسه و نوازشش میکنه
درسته تهیونگ مرده بود ولی خون جلو چشمامو گرفت
و رفتم دست ا/ت کشیدم و دکترا روشو پارچه سفید کشیدن و بردن
ویو ا/ت :
داشتمنگاش میکردم که یهو دستم کشیده شد
ا/ت : اخخخخخ چته جونگکوک ولم کننن ( گریه )
_ : چرا نزدیک تهیونگ شدی مگه نگف.....
ویو ا/ت :
جونگکوک خیلی پاشو از گیلیمش دراز کرده بود تهیونگ مرده بود ولی اون بازم داره از این کارا میکنه
یدونه زدم زیر گوشش ( توووو گوه خوردی زنیکه ...)
ترسیدم که زدمش با خودمگفتم الان میمیرم ...
ویو جونگکوک :
با چکی که زد تعجب کردم دستاش خیلی سبک بود اصلا دردمنگرف ولی چرا منو زد اون حق این کارو نداشت
دستشو ول کردمو رفتم سمت ماشین ...
* جونگکوک رفت کنار ساحل که همیشه حالشو خوب میکنه
ویو ا/ت :
دیدم جونگکوک رفت اولش ترسیدم بلایی سر خودش نیاره
سریع یه تاکسی گرفتم و رفتم پیشش کنار دریا نشسته بود و داشت دریا رو نگاه میکرد
ا/ت : جونگکوک ...
لایک کنین دیگههههههه
شرطا
20 لایک
۱۵ کامنت
ویو ا/ت :
نههههههههههههه تهیوووووونگگگگگگگگگگگگ
* تهیونگ بعد حرف ا/ت خودشو از ساختمون بیمارستان انداخت پایین
* فلش بک
ویو تهیونگ :
من ا/ت رو خیلی دوست داشتم جوری بود که براش همه کاری میکنم بعد این که بم گفت با جونگکوک وارد رابطس داغون شدم و تصمیم گرفتم به این زندگی نکبت بار پایان بدم ( من دووورت بگردممم )
پس اومدم یه نامه برای ا/ت و جونگکوک نوشتم که بدونن ا/ت همه جا و توی هر لحظه پیش منه و دوسش دارم ...!
نامه رو نوشتم و رفتم بالا پشته بوم ساختمون بیمارستان رفتم روی پرتگاه و برای آخرین بار عکس ا/ت توی گوشیم دیدم بعدش گوشی و و نامه رو گرفتم توی دستم و خودمو انداختم ....بعدش سیاهی ( خوب بخوابی شاهزاده من )
ویو ا/ت :
دیگه نمیتونستم نفس بکشم حالم خیلی بد بود
رفتم کنارش تو بغلم گرفتمش و به خودم لعنت فرستادم که چرا آخرین بار باهاش اونطوری رفتار کردم ...
کنارش گوشیو نامه بود گوشیو باز کردم دیدم عکس صفحش منم بغض کرده بودم و نامه رو خوندم ..
نامه : ا٪ت عزیزم میدونم که الان داری این نامه رو میخونی خیلی دیر شده و من دیگه کنار تو نیستم تا بتونم بغل کنم موهای قشنگتو بو کنم بهم بگی ته ته
ولی اینو بدون انقدر دوست داشتم و دارم و خواهم داشت که بخاطر تو خودمو کشتم تا عاشق کسی نشم ...!
امید وارم با جونگکوک زندگی عالی داشته باشی و این بدن بیجون و سرد منو با یه قلب شکسته ببری زیر چند متر خاک
دوست دارم
تهیونگ (: ( گایز خودم گریمگرفت سر این )
ا/ت : خوب بخوابی فرشته من (:
رفتی و سرشو بوسیدی و برای آخرین بار بوش کردی و اون بدن بی جونشو نوازش کردی
ویو جونگکوک :
باورم نمیشد تهیونگ همچین کاری کنه ( گریه )
خواستم برم پیش ا/ت که دیدم داره تهیونگو سرشو میبوسه و نوازشش میکنه
درسته تهیونگ مرده بود ولی خون جلو چشمامو گرفت
و رفتم دست ا/ت کشیدم و دکترا روشو پارچه سفید کشیدن و بردن
ویو ا/ت :
داشتمنگاش میکردم که یهو دستم کشیده شد
ا/ت : اخخخخخ چته جونگکوک ولم کننن ( گریه )
_ : چرا نزدیک تهیونگ شدی مگه نگف.....
ویو ا/ت :
جونگکوک خیلی پاشو از گیلیمش دراز کرده بود تهیونگ مرده بود ولی اون بازم داره از این کارا میکنه
یدونه زدم زیر گوشش ( توووو گوه خوردی زنیکه ...)
ترسیدم که زدمش با خودمگفتم الان میمیرم ...
ویو جونگکوک :
با چکی که زد تعجب کردم دستاش خیلی سبک بود اصلا دردمنگرف ولی چرا منو زد اون حق این کارو نداشت
دستشو ول کردمو رفتم سمت ماشین ...
* جونگکوک رفت کنار ساحل که همیشه حالشو خوب میکنه
ویو ا/ت :
دیدم جونگکوک رفت اولش ترسیدم بلایی سر خودش نیاره
سریع یه تاکسی گرفتم و رفتم پیشش کنار دریا نشسته بود و داشت دریا رو نگاه میکرد
ا/ت : جونگکوک ...
لایک کنین دیگههههههه
شرطا
20 لایک
۱۵ کامنت
۱۳.۱k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.