سناریو سوکوکو:هیولای زیبا

این پارت رو با تمام وجود تقدیم دازای و اویکاوای پیج میکنم مـــرســـــی برای اون لایک ها و کامنت های قشنگتون♥♥♥
بریم برای سناریو



چویا دیگه تحمل دردی که وجودش رو در هم خورد میکرد نداشت میخواست زودتر از همه اتفاقات با خبر بشه نه اون چیزی که خودش دیده اون چیزی که اون دو دختر تجربه کردن چویا به زور شروع کرد به حرف زدن: درست.....توضیح بدید لعنتیا....اینجا چه خبره؟
دازای با چشم های بی احساسی به زمین خیره میشه چشم هایی که از همه چیز دست کشیدن چشمایی که چیزی برای اشک ریختن ندارن چشم هایی که بهتر از کلمات همه چیز رو توضیح میدن دازای آروم شروع به حرف زدن میکنه: آیامه درواقع دزدیده نشده بود....اون خودش تورو ترک کرده بود و اومد سراغ من...اون از طلسم ممنوعه ای که توی قرن هایی که کنار تو بود و یاد گرفته بود استفاده کرد و بدن من رو مال خودش کرد * بدن دازای شروع به لرزیدن میکنه* هـ—هنوزم دردی که اون روز کشیدم رو یـ—یادمه....ا—اون....اون تمام احساساتم رو بلعید...اون....اون همه چیزو از بین برد....فقـ—فقط درد رو برام باقی گذاشت...فـ—فقط درد....هیچی حس نمیکردم چیزی نمیدیدم صدای کسی نبود که دلداریم بده فقط و فقط درد خالص بود..تنها صحنه ای کـ—که یادم میاد وقتی بـ—بود که تو بجای مـ-من از آیامه معذرت خـ—خواهی کردی....من....من فقط....لایق این تمه درد بودم؟ من....من برای تو از همه چیز دست کشیدم و کسی که ازت سـ—سوء استفاده میکرد لطف و محبت تورو دریافت کرد....من فقط بعد از اون همه درد.....فقط میخواستم وجودم آروم آروم محو بشه....من....من این درد هارو نمیخواستم....این انتخاب من نبود...* دازای دیگه نمیتونه تحمل کنه و میزنه زیر گریه*
چویا: آ....آیامه....توی حرومزاده....میکشمت آشــــــــغــــــال
*حاله قرمزی دور چویا رو گرفت* چویا چیزی حس نمیکرد چشماش قصد نداشتن چیزی بجز خون ببینن خون قرمزی که با بریده شدن گوشت بدن ضعیف و شکننده یک آدم بیرون میریخت بوی آهن توی خون که به سرعت همه جا رو پر میکرد چویا دیگه هیچ کنترلی روی حرکاتش نداشت تنابی که باهاش بسته شده بود رو پاره پاره کرد بدن دخترک رو به همه جا پرتاب میکرد با هر ضربه درد مثل موسیقی ای که تمام وجودت رو فرا میگیره و تورو در خودش غرق میکنه بیشتر و بیشتر در وجود دخترک رخنه میکرد جیغ هایی که میکشید نشانه تنفرش از اون موسیقی بود...موسیقی درد...تنها چیزی که گوش ها توانایی چشیدن اون رو دارند...چه بلایی به سر کسی می آید که بار ها و بار ها از حد خود فرا رفته؟ این بار.....درد چه مجازاتی را برای این داستان رقم خواهد زد؟
دیدگاه ها (۲۵)

مانهوا مرگ تنها پایان شرور هاست

چویا ماه دازایه ایح خوداااااا😍😍😍😍

کیپاپ

سناریو سوکوکو:هیولای زیبا

HENTAI :: SUKUKU

سایه های عشق ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط