یک صبح زود

یک صبحِ زود
یک صبحِ زودِ قشنگ خواهیم رفت
همان طرف های دورِ آشنا خواهیم رفت

می گویند آنجا
کوچه هایی دارد عجیب،
غرقِ نور و سلام و تبسم وُ
هر چه شما بخواهید !
می گویند آنجا
نسترن ها نماز می خوانند
آب، اهل آوازِ رفتن است
و ملائکی بی سوُال
پیاله های پُر از مِی را
بر چینه های ستاره چیده اند،
هوا خوش است و کلمات،
همه کلمات !
از هر چه گفتنِ بوسه آزادند ...

#سید_علی_صالحی

#ساعت
دیدگاه ها (۱)

سلام علاقه ی خوب م…علاقه جان من!میدانی! دوستت دارمبه هزار و ...

اصلاً گیریم ازدواج کردمبچه دار شدمبچه ام بزرگ شدمدرسه رفتخوا...

گرچه یاران همه از شادی ما غمگینندباز شادیم که یاران ز غم ما ...

نه از رومم..نه از زنگم...همان بیرنگِ بیرنگم..بیا بگشای در، ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط