اصلا گیریم ازدواج کردم

اصلاً گیریم ازدواج کردم
بچه دار شدم
بچه ام بزرگ شد
مدرسه رفت
خواندن یاد گرفت
و یک روز بی هوا پرسید:
پدر!
این عاشقانه ها را برای مادر گفته ای؟
آن وقت چه بگویم؟

بگویم: نه عزیزم
برای
مادرت
مرد دیگری
شعر گفته است؟!

#ساعت
دیدگاه ها (۸)

عکاس خودم...خوف مکن،خوف مکن،که همه در خدای آرام گیرند.هیکل ه...

عکاس خودم..فرار از خانه فرار از شهر فرار از هیاهو فرار از...

سلام علاقه ی خوب م…علاقه جان من!میدانی! دوستت دارمبه هزار و ...

یک صبحِ زودیک صبحِ زودِ قشنگ خواهیم رفتهمان طرف های دورِ آشن...

پارت معرفی

🔰 آن شب، شیفتۀ دین پدر شدم!📝 (خاطرهٔ فرزند آیت الله حائری شی...

P¹سلام اسم من ا،ت هستش راستش من دختر خیلی شیطونی هستم من یا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط