سرایدار مدرسهای که شهید بابایی در آن درس میخواند میگو

سرایدار مدرسه‌‌ای که شهید بابایی در آن درس می‌خواند می‌گوید: کمردرد داشتم و نمی‌توانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم، مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون، اگر من را بیرون می‌کردند، خیلی اوضاع زندگی‌ام بدتر می‌شد، آن شب همه‌اش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی برسرم کنم؟ فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاس‌ها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است، از عیالم که برنمی‌آمد؛ چون توان این همه کار را نداشت، نفهمیدم کار کی بوده فردا هم این قضیه تکرار شد، شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم، صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یک‌راست رفت سراغ جارو و خاک‌انداز، شناختمش از بچه‌های مدرسه‌ی خودمان بود مرا که دید، ایستاد سرش را پایین انداخت، با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: پسرم کی هستی؟ گفت: عباس بابایی،
گفتم: چرا این کارها را می‌کنی؟ گفت: من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند.

🌷شهید عباس بابایی🌷

📚 کتاب ظرافت‌های اخلاقی شهدا.

🕊🕊🕊
دیدگاه ها (۰)

🌼حضرت امام خمینی ره:"بهشتی ،یک ملت بود برای ملت ما..."🔹هفتم ...

#مناجات_نامه بخشش #گناهان 🤲 #خدایا اگر گناهانم زیاد بزرگ بود...

﷽ 🕊♥️ ‍🕊﷽🇮🇷بسم رب الشهداء🇮🇷#معرفی _شهید_ غلامرضا _کفتری❤️#شه...

❇️ #کلام_شهید عزیزان مشتاق! تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود؛ ...

ویو ا /تکه یهو دستش رو گذاشت روی رون پام و فشار داد و گفت بی...

دانشگاه مرگ پارت ۱۹

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط