باز هم تشنه دیدارم اگر برگردی

باز هم تشنه دیدارم اگر برگردی
چشمهای تو خریدارم اگر برگردی

از دم صبح غزل تا دل این تنگ غروب
ذکر نام تو شود کارم اگر برگردی

باز با حرمت چشمان تو من از دل شب
تا سحر یکسره بیدارم اگر برگردی

ای که تا دورترین فاصله ها کوچیدی
مانده ام دل به تو بسپارم اگر برگردی

رازهایم همه در قعر دلم زندانیست
می شوی محرم اسرارم اگر برگردی

ای که یک شب تو غریبانه دو چشمت کوچید
قصد یک عهد دگر دارم اگر برگردی

با توام با توام ای سوژه تکراری شعر
عالمی با تو غزل دارم اگر برگردی

گر چه از لحظه دیدار تو یک عمر گذشت
باز هم تشنه دیدارم اگر برگردی
دیدگاه ها (۱)

از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشمهنوز پیرهنم را نشُسته میپوش...

همه می‌گویند: "قانع باش"چرا؟در این عمر کوتاه، چرا باید قانع ...

مجله خبری تفریحی فان سیتی:قسمتی از خاطرات نیل آرمسترانگ من آ...

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن استمثل شهری که به روی گسل زل...

رؤیای وصل

«معشوق سابق» پارت شصت و یک

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط