پارت۷....me and you
+:*خنده*
_:
خنده ات منو از ته دل خوشحال کرد چون اولین باری بود که خندشو میدیدم*حسودم خودتی*
دکتر اومد ی سرم زد بعدتموم شدنش رفتیم خونه
+:تا من تخت کوک رو درست میکنم بیارینش رو مبل بشینه
همه:باش
*ات رفت بالا*
ت:خب بگو ببینم ات چیگفت بهت شاد و شنگول بودی؟
ه:راس میگه اومدیم پر انرژی بودی چی شده
_:خب*هیجان*...ات وقتی گریه میکرد گفت دوسم داره*ذوق*
جین:آخی*بغض*
ن:باز هیونگ گریش گرفت*خنده*
همه:*خنده*
+:خب بیاین کوک رو ببریم..وایسین ببینم به چی میخندین؟
ش:هیچی
+:اوک..خب بیاین کوک رو ببریم
_:واقعا ممنونم نمیخواستم زحمت بدم بهتون بچه ها
جین:یااا اشکالی نداره تو مکنه ی مایی مگه میشه ازت مراقبت نکنیم
_:مرسی
+:کوک پاشو بدو
_:باشه..آیی..
رفتیم اتاقم اعضا رفتن بیرون و ات رومو کشید میخواست بره که دستشو گرفتم و انداختمش تو بغلم
+:کوک بدنت درد میکنه ولم کن
_:ی دو دیقه نگو ولم کن
+:هوفف...راستی اون حرفای صبحم که گفتم از روی عشق و علاقه نبود فقط به عنوان ی نونا گفتم همین
_:آره جون خودت
+:حوصله اثبات ندارم..چی میخوری؟
_:هیچی
+:یا اون موقع خوب نمیش..
ویو ادمین:
وسط حرف ات کوک لبشو گزاشت رو لب ات و بعد چند ثانیه ول کرد
_:من میخوام لبای تو رو بخورم نه غذا
+:لازم نکرده..لبای من واسه خودمن تو باید غذا بخوری نه منو *برین مغزاتونو با صابون بشورین😔*
_:ات میشه ی خواهشی کنم؟
+:باش
_:میشه تو واسم غذا درست کنی؟
+:یا..
_:لطفا
+:هوفففففف...باشه..پس برم سوپ درست کنم برات
*سوپ دوای هر دردیست*
_:مرسی..ات ی خواهش دیگم بکنم؟
+:چی؟
_:ی بوس میدی
+:نه
_:بابا خب از لپ
+:نه
_:لطفا
+:نه
_:ای بابا
+:من تو عمرم نزاشتم بابام ببوستم بعد تو ازم همچین انتظاری داری؟
_:نخواستم اصلا*کیوت*
+:
پاشدم برم که جلو در طاقت نیوردم برگشتم لپ کوک رو بوسیدم و رفتم
_:بعد میگه عاشقم نیست*خنده*
گیلیگیلی..اینم از پارت جدید🥲🥲
+:*خنده*
_:
خنده ات منو از ته دل خوشحال کرد چون اولین باری بود که خندشو میدیدم*حسودم خودتی*
دکتر اومد ی سرم زد بعدتموم شدنش رفتیم خونه
+:تا من تخت کوک رو درست میکنم بیارینش رو مبل بشینه
همه:باش
*ات رفت بالا*
ت:خب بگو ببینم ات چیگفت بهت شاد و شنگول بودی؟
ه:راس میگه اومدیم پر انرژی بودی چی شده
_:خب*هیجان*...ات وقتی گریه میکرد گفت دوسم داره*ذوق*
جین:آخی*بغض*
ن:باز هیونگ گریش گرفت*خنده*
همه:*خنده*
+:خب بیاین کوک رو ببریم..وایسین ببینم به چی میخندین؟
ش:هیچی
+:اوک..خب بیاین کوک رو ببریم
_:واقعا ممنونم نمیخواستم زحمت بدم بهتون بچه ها
جین:یااا اشکالی نداره تو مکنه ی مایی مگه میشه ازت مراقبت نکنیم
_:مرسی
+:کوک پاشو بدو
_:باشه..آیی..
رفتیم اتاقم اعضا رفتن بیرون و ات رومو کشید میخواست بره که دستشو گرفتم و انداختمش تو بغلم
+:کوک بدنت درد میکنه ولم کن
_:ی دو دیقه نگو ولم کن
+:هوفف...راستی اون حرفای صبحم که گفتم از روی عشق و علاقه نبود فقط به عنوان ی نونا گفتم همین
_:آره جون خودت
+:حوصله اثبات ندارم..چی میخوری؟
_:هیچی
+:یا اون موقع خوب نمیش..
ویو ادمین:
وسط حرف ات کوک لبشو گزاشت رو لب ات و بعد چند ثانیه ول کرد
_:من میخوام لبای تو رو بخورم نه غذا
+:لازم نکرده..لبای من واسه خودمن تو باید غذا بخوری نه منو *برین مغزاتونو با صابون بشورین😔*
_:ات میشه ی خواهشی کنم؟
+:باش
_:میشه تو واسم غذا درست کنی؟
+:یا..
_:لطفا
+:هوفففففف...باشه..پس برم سوپ درست کنم برات
*سوپ دوای هر دردیست*
_:مرسی..ات ی خواهش دیگم بکنم؟
+:چی؟
_:ی بوس میدی
+:نه
_:بابا خب از لپ
+:نه
_:لطفا
+:نه
_:ای بابا
+:من تو عمرم نزاشتم بابام ببوستم بعد تو ازم همچین انتظاری داری؟
_:نخواستم اصلا*کیوت*
+:
پاشدم برم که جلو در طاقت نیوردم برگشتم لپ کوک رو بوسیدم و رفتم
_:بعد میگه عاشقم نیست*خنده*
گیلیگیلی..اینم از پارت جدید🥲🥲
۱۹.۶k
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.