پسر گفت: حجابتو رعایت کن، دیدن زیباییهای تو منو به گناه م
پسر گفت: حجابتو رعایت کن، دیدن زیباییهای تو منو به گناه میندازه!..
.
دختر گفت: چشماتو درویش کن! مگه من باید به خاطر تو خودمو محدود کنم؟!...
.
پسر گفت: طبیعت من نگاه کردن و لذت بردن از زیباییهاست. دست خودم نیست...
.
دختر گفت: طبیعت منم نشون دادن زیباییهامه. دختر اگه جلوه گری نکنه که دختر نیست...
.
پسر گفت: خوب جلوه گریتو بذار برای شوهرت. این طوری منو هم به گناه نمیندازی...
.
دختر گفت: تو نگاه هوس آلودتو بذار برای همسرت. این طوری منو هم محدود نمی کنی...
.
پسر گفت: اگه همسر نداشتم چی؟ اگه نتونستم ازدواج کنم چی؟ اگه بعد از ازدواج تو خیابون چشمم به تو افتاد چی؟ مگه می تونم چشمامو ببندم؟
.
دختر گفت: اگه منم نتونستم ازدواج کنم چی؟ برای کی جلوه گری کنم؟
.
پسر گفت: خدا گفته خودتو بپوشونی. خدا گفته به صبر و نماز پناه ببری. خدا گفته با ایمان و عبادت فقط برای او جلوه گری کنی...
.
دختر گفت: خدا گفته تو هم چشماتو کنترل کنی. پیامبر گفته نگاه تو به من تیری زهر آلوده از طرف شیطان. گفته برای کنترل خودت روزه بگیری...
.
پسر گفت: اما باور کن با وجود جلوه گری تو کنترل نگاه برای من خیلی سخته.
انصاف نیست که تو خودتو نپوشونی و از من انتظار داشته باشی نگات نکنم.
دختر گفت: تو هم اگه نگاهتو کنترل نکنی پوشیدن این همه لباس برام خیلی سخته. انصاف نیست تو به من نگاه کنی و از من انتظار داشته باشی جلوه گری نکنم.
.
پسر گفت: اما اگه تو جلوه گری نکنی من دیگه دلیلی برای نگاه بهت ندارم...
دختر گفت: تو هم اگه نگاه نکنی من دیگه دلیلی برای جلوه گری برات ندارم...
.
بهتر نیست که هر دو ، همدیگه رو درک کنیم؟
بهتر نیست که هر دو ، برای عفت عمومی تلاش کنیم؟ .
.
امـروز،شایـد سخـت و طاقت فرسا
رنـگ سـیاه ، روزه ، تشـنگی ، گـرما
فردا، شاید همین سیـاهی ها
باشـد دلیلِ شـفاعـت زهــرا(س)
ان شاءالله
.
❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵
.
دختر گفت: چشماتو درویش کن! مگه من باید به خاطر تو خودمو محدود کنم؟!...
.
پسر گفت: طبیعت من نگاه کردن و لذت بردن از زیباییهاست. دست خودم نیست...
.
دختر گفت: طبیعت منم نشون دادن زیباییهامه. دختر اگه جلوه گری نکنه که دختر نیست...
.
پسر گفت: خوب جلوه گریتو بذار برای شوهرت. این طوری منو هم به گناه نمیندازی...
.
دختر گفت: تو نگاه هوس آلودتو بذار برای همسرت. این طوری منو هم محدود نمی کنی...
.
پسر گفت: اگه همسر نداشتم چی؟ اگه نتونستم ازدواج کنم چی؟ اگه بعد از ازدواج تو خیابون چشمم به تو افتاد چی؟ مگه می تونم چشمامو ببندم؟
.
دختر گفت: اگه منم نتونستم ازدواج کنم چی؟ برای کی جلوه گری کنم؟
.
پسر گفت: خدا گفته خودتو بپوشونی. خدا گفته به صبر و نماز پناه ببری. خدا گفته با ایمان و عبادت فقط برای او جلوه گری کنی...
.
دختر گفت: خدا گفته تو هم چشماتو کنترل کنی. پیامبر گفته نگاه تو به من تیری زهر آلوده از طرف شیطان. گفته برای کنترل خودت روزه بگیری...
.
پسر گفت: اما باور کن با وجود جلوه گری تو کنترل نگاه برای من خیلی سخته.
انصاف نیست که تو خودتو نپوشونی و از من انتظار داشته باشی نگات نکنم.
دختر گفت: تو هم اگه نگاهتو کنترل نکنی پوشیدن این همه لباس برام خیلی سخته. انصاف نیست تو به من نگاه کنی و از من انتظار داشته باشی جلوه گری نکنم.
.
پسر گفت: اما اگه تو جلوه گری نکنی من دیگه دلیلی برای نگاه بهت ندارم...
دختر گفت: تو هم اگه نگاه نکنی من دیگه دلیلی برای جلوه گری برات ندارم...
.
بهتر نیست که هر دو ، همدیگه رو درک کنیم؟
بهتر نیست که هر دو ، برای عفت عمومی تلاش کنیم؟ .
.
امـروز،شایـد سخـت و طاقت فرسا
رنـگ سـیاه ، روزه ، تشـنگی ، گـرما
فردا، شاید همین سیـاهی ها
باشـد دلیلِ شـفاعـت زهــرا(س)
ان شاءالله
.
❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵
۱.۵k
۳۰ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.