تنم میلرزید

تنم میلرزید
دلم بیشتر
گفتم لابد
بیش از حد زیر باران مانده ام
به شومینه پناه بردم
گرم شدم
اما
بازهم تنم میلرزید
باز هم دلم بیشتر

تغییر دما بهانه بود
من به چشمانت فکر میکردم
به لمس گیسویت
و تنم میلرزید
و دلم بیشتر

#علی_سلطانی
دیدگاه ها (۵)

به زندگی چنگ می زنمتا نیفتمزیر پایم تهی استانگار از لبه ی با...

شمام وقتی دلتون گرفته فکر میکنین یه جایی توی گوشی هست که از ...

من چه میدانستمدل هرکس دل نیست.#حمید_مصدق📸 _ali__khan_

گوجه سبز نزدیک است ...😍

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط