🖤🤍پارت۲ فیک ته🤍🖤
🖤🤍پارت۲ فیک ته🤍🖤
دیدم ساعت ۵ و نیم تصمیم گرفتم با سانا برم بار پس به سانا زنگ زدم تا با هم بریم بار
زنگ زدن ات به سانا
بوق بوق
ات:الو سلام گاو نرم
سانا:سلام خر نفهم چطوری
ات:خوبم میای باهم بریم بار منم از رییس اجازه میگیرم یکم پیشت بشینم خوبه
سانا :اوکیه کی حاظر شم
ات:یه نیم ساعت دیگه میام دم در خونت حاظر باش
سانا ات:خدافظ
ویو ات
خودمم باید حاظر میشدم دوش گرفته بودم پس نمی خواد بگیرم رفتم لباس انتخاب کردم یه هودی مشکی پوشیدم مو هامو درست کردم کیفمو برداشتم کفشامو پوشیدم سوار ماشین شدم رفتم دم در خونه سانا رسیدم
ویو سانا
آماده شدم منتظر ات بودم بباد ۱ مین بعد صدا بوق ماشین ات و شنیدم رفتم سوار شدم
تا پارت بعد خدافظ🖤🤍
دیدم ساعت ۵ و نیم تصمیم گرفتم با سانا برم بار پس به سانا زنگ زدم تا با هم بریم بار
زنگ زدن ات به سانا
بوق بوق
ات:الو سلام گاو نرم
سانا:سلام خر نفهم چطوری
ات:خوبم میای باهم بریم بار منم از رییس اجازه میگیرم یکم پیشت بشینم خوبه
سانا :اوکیه کی حاظر شم
ات:یه نیم ساعت دیگه میام دم در خونت حاظر باش
سانا ات:خدافظ
ویو ات
خودمم باید حاظر میشدم دوش گرفته بودم پس نمی خواد بگیرم رفتم لباس انتخاب کردم یه هودی مشکی پوشیدم مو هامو درست کردم کیفمو برداشتم کفشامو پوشیدم سوار ماشین شدم رفتم دم در خونه سانا رسیدم
ویو سانا
آماده شدم منتظر ات بودم بباد ۱ مین بعد صدا بوق ماشین ات و شنیدم رفتم سوار شدم
تا پارت بعد خدافظ🖤🤍
۴.۵k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.