و عکس های رادیولوژی

و عکس های رادیولوژی
نقشه ای بود
از زندانی با میله های استخوانی رنگ،
که قلبم را
پیش هیچ دکتری رو نکند

دوستت دارم
و این نام تو بود که هفتاد بار در دقیقه
و روی مانیتور
به شکل ازخطوط میخی زیر نویس می شد
تا پرستاری که همراهانم را
به سکوت دعوت میکرد
سالها انگشت به حیرت زیبایی ات بماند

قلبی که برای تو می تپید
حجم بیشتری از سینه ام را گرفته بود
و شُش ها
بدون هیچ هوایی از تو
چه زندانیانِ نحیفی بودند

انفرادی
جای یک نفر بیشتر نیست
و می ترسم قلب پُر زورم ، یک روز ...
نفسم را از پای دربیاورد



#حمید_جدیدی


:-))
دیدگاه ها (۱۸)

می خواهم و می خواستمت تا نفسم بودمی سوختم از حسرت و عشقِ تو ...

ببینویران شده امبر باد رفته اماز پای تا به سر در عشق غرقمدیگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط