من خیلی تنهام،کسی رو ندارم که باهاش دردو دل کنم،جایی ندار
من خیلی تنهام،کسی رو ندارم که باهاش دردو دل کنم،جایی ندارم که اشک بزیرم،کسی رو ندارم که بهش تکیه کنم،کسی رو ندارم که بغلم کنه،کسی رو ندارم که اشکامو پاک کنه و بگه من هستم،هیچ کس ندید خورد شدم،کسی صدای شکستن قلبم رو نشنید(اگه هم دید و شنید به روی خودش نیاورد)،من نه میتونستم بخندم نه میتونستم گریه کنم هیچ اکسل عملی از خودم نشون نمیدادم،اکثراً تو خودم بودم و وقتایی هم که خیلی درد داشتم یکم گریه میکردم تو کلاس ولی زود خودمو جمعو جور میکردم و نقاب خنثی میزدم به صورتم(اره بعضی ها میگن خنده فیک ولی من اونقدری درد داشتم که حتی نتونم خندنه فیک بزنم)ولی هروقت یکی از دوستام که درو برش خلوت میشد میومد میگفت خوبی منم با یه لبخند میگفتم اره و اما هیچوقت غم تو چشمام رو ندیدن(من هیچ دوستی ندارم چون نمتونم زیاد یا اطرافیانم ارتباط بگیرم و اعتماد به نفس کافی ندارم و هیچ وقت سعی نکردم تو جمعی وارد بشم چون حس میکردم من اضافی ام و اون افراد تو جمع حاضر ناراحت میشن از بودنم و ترس از مسخره شدن البته داشتم ولی بخاطر اینکه خنثی بودم و البته کمی ناراحت بهم گفتن قلب نداری،سنگی،افسرده ای و از یه اکیپ کوچیک پنج نفره همش دونفر باهام موندن)هیچ وقت وجودم حس نشد حتی توی کلاسمون هم اضافی بودم و من هروز به مامانم میگفتم کلی با دوستام خوش گذشت و دوستام کلی هوامو دارن ولی مامانم هیچوقت نفهمید من حتی بعضی وقتا تو کلاس ۳۰ و خورده این نفره حس میکنم اضافه ام و ایا من وجود دارم اصلن،من حتی بعضی وقتا دلتنگ کسایی میشم که با تمام وجود دوسشون داشتم و حاضر بودم حتی جونمو واسشون بدم اما به طرز فجیهی خوردم کردن،من هیچی نمیخام من فقط یه بغل بزرگ میخام که توش غایم بشم که کسی منو نبینه تا زمانی که از گریه کردن و بغض تو گلوم خفه بشمو بمیرم
۴.۱k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.