با من از خانه بگو از دل دیوانه بگو

.
با من از خانه بگو، از دل دیوانه بگو
با من از خودکشی این همه پروانه بگو

با من از درد و از آن وسوسه‌ی عشق بگو
با من از رعیت و آن گندم بی‌دانه بگو

با من از تیر بگو از غل و زنجیر بگو
با من از آن که در این خواب پریشانِه بگو

با من از مست بگو! تا ته بن‌بست بگو
با من از تیرگی سقف همین خانه بگو

با من از گور بگو؛ از طلب نور بگو
با من از خستگی شاعر فرزانه بگو

با من از آب بگو؛ از تب مرداب بگو
با من از خاصیت پند حکیمانه بگو
دیدگاه ها (۱)

به چنگ آورده‌ام گیسوی معشوقی خیالی راخدا از ما نگیرد نعمت آش...

یوسف گمگشته از کنعان گریزان می شودکلبه احزان، زیارتگاه یاران...

من گم شده ام هرچه بگردی خبری نیستجز این دو سه تا شعر که گفتم...

ای یار جفاکرده پیوندبریدهاین بود وفاداری و عهد تو ندیدهدر کو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط