رمان چاله پارت ۵
همراه اعضا به سالن کنار رفتین...
کسی داخل نبود و فقط یه میز بزرگ وسط سالن بود
جیمین: ا.تشی بیا بشین الان غذا میرسه
ا.ت: مرسی
رفتی و روی یکی از صندلی ها نشستی...پسرا هم کم کم اومدن و نشستن...سمت راستت کوک و سمت چپت جیمین نشسته بود...
یه آقا که هیونگ نیم صداش میکردن...چنتا کاسه رامیون و کیم چی و سوشی آورد و روی میز گذاشت...مثل اینکه منیجرشون بود
هیونگ نیم:او مهمون داشتید!...من نمیدونستم فقط ۷تا رامیون آوردم...
ا.ت: نه اصلا مهم نیست من فقط چنتا از سوشی ها رو میخورم
شوگا: ا.تشی تو که توقع نداری که ما با خیال راحت بخوریم و فقط تو نگاهمون کنی...
ا.ت: میدونم ولی من خیلی گرسنه نیستم..
یهو جانگ مین وارد شد..
جانگ مین: چه جمعی..ا.ت تو چرا اینجایی؟ فک نمیکنی یکم زیادی به حریم خصوصیشون تجاوز کردی؟؟
کوک: تو چرا اینجایی؟
جانگ مین: یه چیزی جا گذاشته بودم...
هیونگ نیم که نمیدونست جانگ مین اومده با صدای بلند وارد اتاق شد و گفت
هیونگ نیم: غذای مهمونمونم رسیییید
جانگ مین که فک کرد منظور هیونگ نیم خودشه لبخندی زد و غذا رو از دست هیونگ نیم کشید...کنار جونگ کوک نشست و شروع کرد به خوردن...
تو که فک میکردی واقعا یه روزه به حریم خصوصیشون وارد شدی کولهات رو برداشتی و با تعظیم کوتاهی گفتی..
ا.ت: مزاحم نمیشم...خدانگهدار
و از سالن بیرون رفتی...راستشو بخوای بهت بر خورده بود...همینطور داشتی میرفتی که دستی شونت رو گرفت و باعث شد بایستی...روتو برگردوندی که با جیمین مواجه شدی!
ا.ت: او جیمینشی اینجا چیکار میکنی؟
جیمین: چرا نموندی؟
کسی داخل نبود و فقط یه میز بزرگ وسط سالن بود
جیمین: ا.تشی بیا بشین الان غذا میرسه
ا.ت: مرسی
رفتی و روی یکی از صندلی ها نشستی...پسرا هم کم کم اومدن و نشستن...سمت راستت کوک و سمت چپت جیمین نشسته بود...
یه آقا که هیونگ نیم صداش میکردن...چنتا کاسه رامیون و کیم چی و سوشی آورد و روی میز گذاشت...مثل اینکه منیجرشون بود
هیونگ نیم:او مهمون داشتید!...من نمیدونستم فقط ۷تا رامیون آوردم...
ا.ت: نه اصلا مهم نیست من فقط چنتا از سوشی ها رو میخورم
شوگا: ا.تشی تو که توقع نداری که ما با خیال راحت بخوریم و فقط تو نگاهمون کنی...
ا.ت: میدونم ولی من خیلی گرسنه نیستم..
یهو جانگ مین وارد شد..
جانگ مین: چه جمعی..ا.ت تو چرا اینجایی؟ فک نمیکنی یکم زیادی به حریم خصوصیشون تجاوز کردی؟؟
کوک: تو چرا اینجایی؟
جانگ مین: یه چیزی جا گذاشته بودم...
هیونگ نیم که نمیدونست جانگ مین اومده با صدای بلند وارد اتاق شد و گفت
هیونگ نیم: غذای مهمونمونم رسیییید
جانگ مین که فک کرد منظور هیونگ نیم خودشه لبخندی زد و غذا رو از دست هیونگ نیم کشید...کنار جونگ کوک نشست و شروع کرد به خوردن...
تو که فک میکردی واقعا یه روزه به حریم خصوصیشون وارد شدی کولهات رو برداشتی و با تعظیم کوتاهی گفتی..
ا.ت: مزاحم نمیشم...خدانگهدار
و از سالن بیرون رفتی...راستشو بخوای بهت بر خورده بود...همینطور داشتی میرفتی که دستی شونت رو گرفت و باعث شد بایستی...روتو برگردوندی که با جیمین مواجه شدی!
ا.ت: او جیمینشی اینجا چیکار میکنی؟
جیمین: چرا نموندی؟
۱۰.۸k
۰۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.