تار گیسوی تو درمشت گره خورده ی باد

تار گیسوی تو درمشت گره خورده ی باد
خبر از خانه ی ویران شده در مه می داد

من همان نامه ی نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد

داس بر ساقه ی گندم زدی و بی خبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد

هر چه فریاد زدم ، کوه جوابم می کرد
غار در کوه چه باشد ؟ : دهنی بی فریاد

داشتم خواب شفایی ابدی می دیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد

بغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظره ایی تار ندارم در یاد
دیدگاه ها (۶)

دیشب ای بهتر ز گل در عالم خوابم شکفتیشاخ نیلوفر شدی در چشم پ...

سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتیدل بریدن هات حکمت داشت: د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط