من دلم را که می تپد با تو
من دلم را که میتپد با تو
ـ گرچه گمراه ـ دوست میدارم
با تو معدود خندههایم را
ـ گرچه کوتاه ـ دوست میدارم
چشم خود را که دیده بود تو را
دست خود را که چیده بود تو را
پای خود را که مدتی شده بود
با تو همراه، دوست میدارم
هر کسی را که دارد از تو نشان
همه را فارغ از زمان و مکان
مثل عکس عروسیات که در آن
شدهای ماه، دوست میدارم
غصه را در پی رمیدن تو
گریه را در پس ندیدن تو
لحظهای را که بعد دیدن تو
می کشم آه... دوست می دارم
یادم آمد... غزل که میگفتم
دوست میداشتی و میخواندی
به همین خاطر است شعرم را
گاه و بی گاه دوست میدارم
تو عیار محبتم شدهای
دوستت دوست، دشمنت دشمن
هرکسی را که دوستت دارد
ناخودآگاه دوست میدارم
#مهدی_شهابی
ـ گرچه گمراه ـ دوست میدارم
با تو معدود خندههایم را
ـ گرچه کوتاه ـ دوست میدارم
چشم خود را که دیده بود تو را
دست خود را که چیده بود تو را
پای خود را که مدتی شده بود
با تو همراه، دوست میدارم
هر کسی را که دارد از تو نشان
همه را فارغ از زمان و مکان
مثل عکس عروسیات که در آن
شدهای ماه، دوست میدارم
غصه را در پی رمیدن تو
گریه را در پس ندیدن تو
لحظهای را که بعد دیدن تو
می کشم آه... دوست می دارم
یادم آمد... غزل که میگفتم
دوست میداشتی و میخواندی
به همین خاطر است شعرم را
گاه و بی گاه دوست میدارم
تو عیار محبتم شدهای
دوستت دوست، دشمنت دشمن
هرکسی را که دوستت دارد
ناخودآگاه دوست میدارم
#مهدی_شهابی
۹۹۳
۰۲ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.