تو چه میدانی

تو چه میدانی .... ؟!!!
شب که میشود , گلویم پر میشود ... پر از یک بغض سنگین...
بغضی که ناخواسته میترکد و چشمانم را پاک بارانی میکند .... دلم پر میشود از درد
دردهایی پر از حرف
حرف هایی مملو از سکوت ...
حرفهایی که یکباره در دلم فوران میکند و من میمانم و یک خوابی که مدتهاست بر چشمانم حرام شده ...
دیدگاه ها (۱۵)

شیشه ﻧﺎزک اﺣﺴﺎس ﻣﺮا دﺳﺖ ﻧﺰن !!!… ﭼِﻨﺪﺷﻢ ﻣﯽ ﺷﻮد از ﻟﮑ اﻧﮕﺸﺖ د...

خدایااجازه هست ناصبوری کنم ؟به خداییت قسم،از صبوری خسته ام !...

ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﺎﻧﯽ.... ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﺸﮑﻨﺪ ﺩﻟـــــــــــــــــ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط