تو چه میدانی
تو چه میدانی .... ؟!!!
شب که میشود , گلویم پر میشود ... پر از یک بغض سنگین...
بغضی که ناخواسته میترکد و چشمانم را پاک بارانی میکند .... دلم پر میشود از درد
دردهایی پر از حرف
حرف هایی مملو از سکوت ...
حرفهایی که یکباره در دلم فوران میکند و من میمانم و یک خوابی که مدتهاست بر چشمانم حرام شده ...
شب که میشود , گلویم پر میشود ... پر از یک بغض سنگین...
بغضی که ناخواسته میترکد و چشمانم را پاک بارانی میکند .... دلم پر میشود از درد
دردهایی پر از حرف
حرف هایی مملو از سکوت ...
حرفهایی که یکباره در دلم فوران میکند و من میمانم و یک خوابی که مدتهاست بر چشمانم حرام شده ...
- ۱.۸k
- ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط