منکیستم

#من_کیستم

ای که می‌پرسی زمن ، من کیستم.
من چه گویم بر تو چون
من خود ندانم چیستم
سالها من در پی خود بوده ام ...
هر چه کردم جستجو ...
دیدم که جز خود نیستم ....
عابری گم کرده راهم ...
هم غریب ، هم اشنایم ....
بی دل و دل داده ای .....
مستم من از هر باده ای....
عاشقی رسوایم و مجنونم و دیوانه ای .....
گاه چون مجنون بی لیلا شوم ...
گه چو وامق در پی عذری شوم ....
گاه شاعر میشوم صد قافیه در واژه پیدا میکنم
گاه با غم نامه ای بس خون دلها میکنم ...
گه پر از منطق گهی من خام خامم...
گاه در بتخانه گه در خانقاه ام ...
گاه کودک میشوم با کودکان یک چند بازی کنم ...
گاه در نرد حریفان ترکتازی میکنم ...
گاه پیدا ....گه نهانم...
گه چو این و ....گه چو آنم ....
گاه در میخانه ها هم بزم ساقی،می شوم ....
گاه در بت خانه ای من مست و یاغی می شوم ..
من نه اینم ...من نه آنم ....
هم ز این و هم ز آنم ....
دی ز خاک از خاک من بر آمدم ....
یک دم دیگر به خاک تن بایدم ....
در عدم بودم دمی ادم شدم ...
آدمیت را رها کردم پی انسان شدم ....
#سعیدعرفانی
هشتم سپتامبر 2019
دیدگاه ها (۱)

#خری_که_بر_ادمیت_گریه_میکرد هی مردیم و یکی هم پیدا...

#فرجام_عاشقی کاش میشد که ترا من کمی عاشق بشوم کاش م...

#حوالی_خیالبه خیالت بگو دیگر ... نگشاید پر و بالش بر سر خاط...

اگر کسی ناگهان و بی مقدمه برایت نوشت « دوستت دارم »... دلگی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط