حوالیخیال

#حوالی_خیال

به خیالت بگو دیگر ...

نگشاید پر و بالش بر سر خاطر من ...

نکند هیچ گذر ...

از حوالی همه خواب و همه رویایم....

تو چه دانی آخر ...

خواب من بس که حسود است..

دگر حساس شده رویایم ....

ترسم آخر که پریشان بشود خاطر او ....

خوابش آشفته شود ...

قهر کند از چشمم ..

و نیفتد دگر او را گذر از خواب و خیالم همه شب ...

#سعیدعرفانی
دیدگاه ها (۱)

#من_کیستمای که می‌پرسی زمن ، من کیستم. من چه گویم بر تو چو...

#خری_که_بر_ادمیت_گریه_میکرد هی مردیم و یکی هم پیدا...

اگر کسی ناگهان و بی مقدمه برایت نوشت « دوستت دارم »... دلگی...

تنهایی دونفره#تنهایی_دونفرهآهای غریبه ....تو در اندیشه من هس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط