همیشه مردی را دوست داشتم که زن بودن را بفهمد

همیشه مردی را دوست داشتم :) که زن بودن را بفهمد ...
تا بتوانم
در کنارش با خیال راحت زن بمانم
و بدون ترس پا به زنانگیم بگذارم ...
همیشه مردی را دوست داشتم:) که قوی تر از مشغله هایش باشد ...
آنقدر قوی که چیزی جز جسمم را دوست بدارد !
مردی که گریه کند
بخندد
مردی که مرد باشد !
مرد بماند .
کسی که روحش را در دستانم بگذارد
و با امنیت تمام " عشقم " صدایش بزنم
که عشق نه برای من تکراری شود ،
نه برای او.
همیشه دوست داشتم:) عاشق مردی شوم که من را بفهمد .
خطوط روحم را بشناسد ،
خط قرمز هایم را رد نکند
و به تمام آنچه هستم
و می خواهم باشم احترام بگذارد.
کسی که بتوانم
بدون لحظه ایی تردید تمام وجودم را به لبخندش ببخشم.
مردی که وفا را بلد باشد
مسئولیت قلبی را که عاشق می کند ،
حرفی را که می زند
بر عهده بگیرد !
شاید برای همین ،
سال های سال است
که تنهایی عاشقی می کنم ...
تنهایی قدم می زنم :)
چون همیشه دوست داشتم:) عاشق یک مرد بشوم...
دیدگاه ها (۱۲)

تــــــوله سگــــــــــــم وییییی فداش بشیدبابا ندارع بهتره...

وییییی مــــــــــــوشــــــــ مـــــــــوشـــ@ mamad.javadد...

رفیق👫 وقتی ازم میپرسی میگی خوبی؟؟ میگم...

گــفـت: تاابـد تـنـهـایـت نمـیگذارم ابــدش چــه زود عـفـو خـ...

واقعیت این است مردی که دلش را بین دو زن پخش میکند مردی نیست ...

#زنمادر نبودتمام سالها مادرانه بافته بودمادرانه ساخته بودتما...

مَرد دو لایندر خانه می‌مانداما دلش را جای دیگری پرتاب میکند....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط