من که خجالت میکشیدم سریع رفتم دستشویی و کارمو کردم و رفتم
من که خجالت میکشیدم سریع رفتم دستشویی و کارمو کردم و رفتم صبحونه بذارم
(ویو شوگا)
ا/ت که رفت دستشویی گوشیم زنگ خورد مامانم بود گفت امشب بریم خونش تا ا/ت رو ببینه ولی من یه مشکلی دارم اگه ا/ت مامانمو ببینه میفهمه که من خوناشامم یعنی باید چیکار کنم مخم قد نمیده
باید خودم بهش بگم
(ویو ا/ت)
از دستشویی امدم
&خانم کوچولو امشب خونه مامانم دعوتیم
#خب
&لباس داری یا بریم بخریم لباسی بپوش که گردنت رو بپوشونه
#چی چرا
&خودت میفهمی سوال نکن
#خب من همچین لباسی ندارم
&باشه ساعت ۵ حاضر شو بریم بخریم
#اوک
(پرش یه ساعت ۵)(از زبان راوی)
شوگا به ا/ت نگفت که خوناشامه چون میترسید ترکش کنه خیلی سر این موضوع استرس داشت با ا/ت رفتن خرید یه لباس پیدا کردن و خریدن ا/ت لوازم آرایشی هم خرید یه عطر ست با شوگا هم خرید در آخرم شدوگا رو مجبور کرد که اونم لباس بخره بعد رفتن خونه ا/ت ا/ت رفت حموم اومد بیرون کارهای مربوطه رو کرد که از اتاق شوگا صدایی اومد......
(ویو شوگا)
ا/ت که رفت دستشویی گوشیم زنگ خورد مامانم بود گفت امشب بریم خونش تا ا/ت رو ببینه ولی من یه مشکلی دارم اگه ا/ت مامانمو ببینه میفهمه که من خوناشامم یعنی باید چیکار کنم مخم قد نمیده
باید خودم بهش بگم
(ویو ا/ت)
از دستشویی امدم
&خانم کوچولو امشب خونه مامانم دعوتیم
#خب
&لباس داری یا بریم بخریم لباسی بپوش که گردنت رو بپوشونه
#چی چرا
&خودت میفهمی سوال نکن
#خب من همچین لباسی ندارم
&باشه ساعت ۵ حاضر شو بریم بخریم
#اوک
(پرش یه ساعت ۵)(از زبان راوی)
شوگا به ا/ت نگفت که خوناشامه چون میترسید ترکش کنه خیلی سر این موضوع استرس داشت با ا/ت رفتن خرید یه لباس پیدا کردن و خریدن ا/ت لوازم آرایشی هم خرید یه عطر ست با شوگا هم خرید در آخرم شدوگا رو مجبور کرد که اونم لباس بخره بعد رفتن خونه ا/ت ا/ت رفت حموم اومد بیرون کارهای مربوطه رو کرد که از اتاق شوگا صدایی اومد......
۳۴.۳k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.