دوست پسر مافیایی
part 54
ویو ات
باورم نمیشد الان اون منو دوست داره یا شایدم هوس زود گذره ولی خب یجورایی جذبش شدم اصلا فکرش هم نمیکردم که کسی روز اول دید منو و بعدش کتکم زد به آسیب رسوند و میخواست به من تجاوز کنه الان دوستم داره و منو داره به دوست داشتن خودش هدایت میکنه
ات تا موقعه ای که به دانشگاه میرسیدن تو هپروت بود تو افکارش بود
تا یه دفعه جونگکوک یه جا ترمز کرد و سر ات محکم خورد به پشت جونگکوک ولی چون کلاه کاسکت سرش بود پشت جونگکوک درد گرفت
ات سریع پیاده شد
ات:حالا خوبه پشتت درد نمیکنه
جونگکوک ن....
ات:ببخشید باید حواسم میبود
جونگکوک:چته شده
ات:ها منو؟
جونگکوک مگه بجز تو کس دیگه ایی هم هست که من خبر ندارم
ات:تا کی این تیکه انداخت نات ادامه داره
جونگکوک از موتور پیاده شد رفتش سمت ات کمرش محکم گرفت و در گوشش خم شد به صدای بم و خمار
جونگکوک:وقتی قبول کنی منو
ات مور مور شده بود
ات:ولم کن فهمیدم
جونگکوک:دوست ندارم همينطوری بمون وگرنه روی گردنت نقاشی میکشم
ات:مردیکه الاغ
جونگکوک:جان با منو میگی
ات؛نه من که چیزی نگفتم
جونگکوک:خوب به هر حال من شنیدم پس باید بخاطر بی ادبیت مجازات بشی
ات:فکر کردی کی هستی
جونگکوک:مالکت
ات:بهتره بدونی من شی یا وسیله ات نیستن
ات سعی در جدا شدن بود ولی هرچی بیشتر تلاش میکرد جونگکوک کمرش بیشتر محکم میگرفت
جونگکوک:اگه اینو دوست نداری نظرت درباره اینکه مالک من باشی چیه
ات:احیانا سرت به سنگ چیزی نخورده عقلت از دست دادی
نگهبان :شما دوتا چیکار میکنین
جونگکوک:به تو مربوطه
نگهبان:بهت یاد ندادن با بزرگترت درست صحبت کنی
جونگکوک:نه
(نکته الان دم ورودی دانشگاه چون اینا دیر اومدن هیچ کس و سرکلاس و فقط نگهبان دانشگاه اونجا هست
ویو ات
باورم نمیشد الان اون منو دوست داره یا شایدم هوس زود گذره ولی خب یجورایی جذبش شدم اصلا فکرش هم نمیکردم که کسی روز اول دید منو و بعدش کتکم زد به آسیب رسوند و میخواست به من تجاوز کنه الان دوستم داره و منو داره به دوست داشتن خودش هدایت میکنه
ات تا موقعه ای که به دانشگاه میرسیدن تو هپروت بود تو افکارش بود
تا یه دفعه جونگکوک یه جا ترمز کرد و سر ات محکم خورد به پشت جونگکوک ولی چون کلاه کاسکت سرش بود پشت جونگکوک درد گرفت
ات سریع پیاده شد
ات:حالا خوبه پشتت درد نمیکنه
جونگکوک ن....
ات:ببخشید باید حواسم میبود
جونگکوک:چته شده
ات:ها منو؟
جونگکوک مگه بجز تو کس دیگه ایی هم هست که من خبر ندارم
ات:تا کی این تیکه انداخت نات ادامه داره
جونگکوک از موتور پیاده شد رفتش سمت ات کمرش محکم گرفت و در گوشش خم شد به صدای بم و خمار
جونگکوک:وقتی قبول کنی منو
ات مور مور شده بود
ات:ولم کن فهمیدم
جونگکوک:دوست ندارم همينطوری بمون وگرنه روی گردنت نقاشی میکشم
ات:مردیکه الاغ
جونگکوک:جان با منو میگی
ات؛نه من که چیزی نگفتم
جونگکوک:خوب به هر حال من شنیدم پس باید بخاطر بی ادبیت مجازات بشی
ات:فکر کردی کی هستی
جونگکوک:مالکت
ات:بهتره بدونی من شی یا وسیله ات نیستن
ات سعی در جدا شدن بود ولی هرچی بیشتر تلاش میکرد جونگکوک کمرش بیشتر محکم میگرفت
جونگکوک:اگه اینو دوست نداری نظرت درباره اینکه مالک من باشی چیه
ات:احیانا سرت به سنگ چیزی نخورده عقلت از دست دادی
نگهبان :شما دوتا چیکار میکنین
جونگکوک:به تو مربوطه
نگهبان:بهت یاد ندادن با بزرگترت درست صحبت کنی
جونگکوک:نه
(نکته الان دم ورودی دانشگاه چون اینا دیر اومدن هیچ کس و سرکلاس و فقط نگهبان دانشگاه اونجا هست
- ۲۱۸
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط