وقتی بهم خیانت کردی....
وقتی بهم خیانت کردی....
[Part][5]
از زبان
ا/ت:
همم...هی.. هیچی اتفاقی نیفتاده من فقط دوستشویی بودم همین...هان: اخه کل مدرسه درباریع اینکه کوک و دوست دخترش رو آبکشی کردی حرف میزنن چرا این کارو کردی ...؟
ا/ت: خودشون باعث شدن ...هان: میدونم که امروز اولین روزی هست که میای مدرسه و ایلین و کوک خیلی ناراحتت کردن ببخشید ا/ت...
ا/ت: ببخشید چیه تو چرا داری ببخشید میکنی تو برادرت باید بیاد و ازم معذرت خواهی بکنه خودتو انقد در برابر بردارت مسئول ندون..
هان: باشع باشه دختر خفن بیا ببرمت خونتون
ا/ت: نه نه من خودم ماشین دارم خودم میرم
هان: اما....ا/ت: اما ندارع من خودم میرم فردا میبینمت پسر مهربون...هان: باشه باشه بای
ا/ت:
رفتم سوار ماشین شدم دلم خیلی بد داشت درد میکرد به راننده گفتم جلو یه مغازه واسته تا برم
(****) بخرم بیام رفتم تو و خریدم اومدم بیرون رفتم سمت ماشین و رفتم خونه در رو باز کردم بدون هیچ سلامی از کنار مامان و بابام رد شدم رفتم بالا و خودم تمیز کردم و اومد پایین
مامان: چت شده مثل خر سرتو میندازی پایین میای یه سلامنمیدی هاااا....ا/ت: مامان رفتم دستشویی.....مامان : اها فهمیدم
ا/ت: رفتم بالا و روی تختم خوابیدم اصن نفهمیده بودم کی چشام گرم شده و خوابم برده
بعد از ۳ ساعت رفتم پایین کسی نبود ...
اجوما: خانم دنبال مادر و پدرتون نگردین خونه نیستن ....ا/ت: یعنی چی خونه نیستن
اجوما: برای کاری به بوسان رفتن...ا/ت: ساعت
۳ظهور شد نیومدن ساعت ۶ شد نیومدن ساعت ۱ شب شد نیومدن ساعت ۳ شب شد نیومدن
یه دفع تلفونم زنگ خورد پلیس بود
ا/ت: الو مامان کجایید شماااا
پلیس: سلام دخترم پدر و مادرتون تصادف کردن
زنگ زدم بهتون خبر بدم....ا/ت: همین که این حرف رو زد انگا دنیا رو سرم خراب شدد
سرم گیج میرفت میخواستم بیفتم که
اجوما: خانم...خانم
ا/ت: اجوما منو گرفت.....ا/ت: بگو ماشین رو بیارن رفتم سوار ماشین شدم و رفتم بیمارستان
پلیس گفت تو اتاق عملن داشتم گریع میکردم
حالم بد بود خیلی خیلی دل شوره داشتم اگه چیزیشون بشه چییی...هااا...
بعد از ۴ و یا ۵ ساعت دکتر اومد بیرون
ا/ت: ما..مامان وبابام چطورن هااا
دکتر: هر کاری از دستمون بر میومد کردیم ولی به شدتت اسیب دیده بودن... پدر و مادرتون از دست دادیم...ا/ت: افتادم زمین با اولین کلمش و گریه کردم انقد گریه کردم و خودمو این ور اون ور زده بود پرستار ها منو گرفته بودن و برده بودن بهم امپول ارامش بخش زده بودن بعد از ۴ ساعت از خواب پاشدم هیچی یادم نبود تا اینکه ۶ دقیقه گذشت انگار دنیا رو سرم خراب شده بود حالم بد بود حتی نای راه رفتن نداشتم
به پرستار گفتم میشه گوشیم رو بهم بدین
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
[Part][5]
از زبان
ا/ت:
همم...هی.. هیچی اتفاقی نیفتاده من فقط دوستشویی بودم همین...هان: اخه کل مدرسه درباریع اینکه کوک و دوست دخترش رو آبکشی کردی حرف میزنن چرا این کارو کردی ...؟
ا/ت: خودشون باعث شدن ...هان: میدونم که امروز اولین روزی هست که میای مدرسه و ایلین و کوک خیلی ناراحتت کردن ببخشید ا/ت...
ا/ت: ببخشید چیه تو چرا داری ببخشید میکنی تو برادرت باید بیاد و ازم معذرت خواهی بکنه خودتو انقد در برابر بردارت مسئول ندون..
هان: باشع باشه دختر خفن بیا ببرمت خونتون
ا/ت: نه نه من خودم ماشین دارم خودم میرم
هان: اما....ا/ت: اما ندارع من خودم میرم فردا میبینمت پسر مهربون...هان: باشه باشه بای
ا/ت:
رفتم سوار ماشین شدم دلم خیلی بد داشت درد میکرد به راننده گفتم جلو یه مغازه واسته تا برم
(****) بخرم بیام رفتم تو و خریدم اومدم بیرون رفتم سمت ماشین و رفتم خونه در رو باز کردم بدون هیچ سلامی از کنار مامان و بابام رد شدم رفتم بالا و خودم تمیز کردم و اومد پایین
مامان: چت شده مثل خر سرتو میندازی پایین میای یه سلامنمیدی هاااا....ا/ت: مامان رفتم دستشویی.....مامان : اها فهمیدم
ا/ت: رفتم بالا و روی تختم خوابیدم اصن نفهمیده بودم کی چشام گرم شده و خوابم برده
بعد از ۳ ساعت رفتم پایین کسی نبود ...
اجوما: خانم دنبال مادر و پدرتون نگردین خونه نیستن ....ا/ت: یعنی چی خونه نیستن
اجوما: برای کاری به بوسان رفتن...ا/ت: ساعت
۳ظهور شد نیومدن ساعت ۶ شد نیومدن ساعت ۱ شب شد نیومدن ساعت ۳ شب شد نیومدن
یه دفع تلفونم زنگ خورد پلیس بود
ا/ت: الو مامان کجایید شماااا
پلیس: سلام دخترم پدر و مادرتون تصادف کردن
زنگ زدم بهتون خبر بدم....ا/ت: همین که این حرف رو زد انگا دنیا رو سرم خراب شدد
سرم گیج میرفت میخواستم بیفتم که
اجوما: خانم...خانم
ا/ت: اجوما منو گرفت.....ا/ت: بگو ماشین رو بیارن رفتم سوار ماشین شدم و رفتم بیمارستان
پلیس گفت تو اتاق عملن داشتم گریع میکردم
حالم بد بود خیلی خیلی دل شوره داشتم اگه چیزیشون بشه چییی...هااا...
بعد از ۴ و یا ۵ ساعت دکتر اومد بیرون
ا/ت: ما..مامان وبابام چطورن هااا
دکتر: هر کاری از دستمون بر میومد کردیم ولی به شدتت اسیب دیده بودن... پدر و مادرتون از دست دادیم...ا/ت: افتادم زمین با اولین کلمش و گریه کردم انقد گریه کردم و خودمو این ور اون ور زده بود پرستار ها منو گرفته بودن و برده بودن بهم امپول ارامش بخش زده بودن بعد از ۴ ساعت از خواب پاشدم هیچی یادم نبود تا اینکه ۶ دقیقه گذشت انگار دنیا رو سرم خراب شده بود حالم بد بود حتی نای راه رفتن نداشتم
به پرستار گفتم میشه گوشیم رو بهم بدین
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
۱۷.۰k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱