خیره شد به دود سیگارش

خیره شد به دود سیگارش
نفس عمیقی کشید و سرش را بالا آورد
_من قاتلم!من اورا کشتم!
_با چه؟اسلحه؟چاقو؟سلاح سرد؟
_هرگز!
من احساس او را نابود کردم!
من برق چشمانش را گرفتم
ذوق کودکانه اش را
خنده های از ته دلش را
حتی گریه کردن را از او گرفتم
من مرتکب بدترین قتل تاریخ شده ام!
احساسات او را کشتم! 🎭🪔

#ماهان_رشتی
دیدگاه ها (۶۱)

- مادربزرگم شاعر نبود . .سواد خواندنش را هم نداشت اما ديزی خ...

یک کاغذ سفید راهر چقدر هم که سفید و تمیز باشدکسی قاب نمی گیر...

رقـــاصـه‍ ی هَـــر ســازِ تو گـــشتیمـــ و‌ تــو اَمّــــا....

اِشـــتِباه‍ مــا اینـــه‍ کــه،بَعضیــــا رو بیشـــــتَر از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط